استان بوشهر
گردآورنده:
محمد جواد دشتی منش
استان بوشهر با مساحتی حدود بیست و هفت هزار و ششصدو پنجاه و سه کیلومتر مربع در جنوب غربی ایران واقع شده است.
این استان از شمال به استان خوزستان و قسمتی از کهگیلویه و بویراحمد، از جنوب به خلیج فارس و قسمتی ازاستان هرمزگان، از شرق به استان فارس و از غرب به خلیج فارس محدود است.
استان بوشهر با خلیج فارس بیش از ششصد کیلومتر مرز دریایی دارد و از اهمیت سوقالجیشی و اقتصادی قابل توجهی برخوردار است.
بر اساس آخرین تقسیمات سیاسی کشور ،استان بوشهر مشتمل بر هشت شهرستان، هفده بخش، سیزده شهر، سی و شش دهستان و ششصد آبادی دارای سکنه است. شهرستانهای استان بوشهر عبارتند از: بوشهر، تنگستان، دشتستان، دشتی، دیر، دیلم، کنگان و گناوه.
جغرافیای تاریخی استان
به طوری که از اسناد و اطلاعات برمیآید، این منطقه به علت موقعیت استراتژیکی مناسب برای احداث پایگاه دریایی و بندرگاه، مورد استفاده پادشاهان عیلام قرار میگرفت. در زمان هخامنشیان که کشور ایران به بیست ساتراپنشین (استان) تقسیم میشد، سرزمین بوشهر جزء ساتراپ نشین پارس بود.
داریوش فرمان داد که حفر ترعه نیل به دریای سرخ را دنبال کنند. این کانال محققاً راهی بود که به جای کانال سوئز امروز میتوانست خلیج فارس و دریای عمان را از طریق دریای سرخ مستقیماً به مصر و مدیترانه اتصال دهد.
مقابر کنده شده بر سطح سنگی جزیره خارک دلیل بر حضور سربازان هخامنشی در استان بوشهر است که برای نگهبانی از چنین راه طولانی تدارک شده بود.
خلیج فارس به دلیل موقعیت سوقالجیشی و به لحاظ اهمیت اقتصادی و بازرگانی، در طول تاریخ همواره از سوی کشورها و دولتها برای تبادل علم و ثروت و گسترش قدرت مورد توجه قرار گرفته است.
اولین یورش دولتهای اروپایی به سواحل خلیج فارس در سال هزار و پانصد و شش میلادی با حمله پرتغالیها تحت عنوان محافظت و حراست از منافع پرتغال در برابر تجار مصری و ونیزی صورت گرفت. در سال هزار و سیزده هجری قمری شاه عباس با انگلیسیها متحد شد و دست پرتغالیها را از خلیج فارس کوتاه کرد.
از سال هزار و صد و چهل و هشت هجری قمری نادرشاه بوشهر را مورد توجه قرار داد و مشغول آماده کردن بوشهر به عنوان یک بندر و اسکله کشتیسازی شد.
همچنین برای تأمین ارتباط جزایر و سواحل خلیج فارس درصدد تأسیس نیروی دریایی برآمد. در سال هزار و صد و چهل و هشت هجری قمری لطیفخان را به ایالت دشتستان و کاپیتانی کل سواحل خلیج فارس انتخاب و اعزام کرد.
این شخص برای تهیه ناوگانی در خلیج فارس، بوشهر را مرکز دریایی خود قرار داد. در اواخر سلطنت نادر ایران بیست و سه تا بیست و پنج فروند کشتی جنگی در خلیج فارس داشت. بدین ترتیب از زمان نادرشاه بوشهر روی به پیشرفت نهاد و حتی مدتی بندرعباس را نیز تحتالشعاع خود قرارداد. پس از قتل نادر در اثر هرج و مرجی که در ایران پدید آمد، کشتیهای جنگی توسط حکمرانان و شیوخ اطراف خلیج فارس ضبط گردید.
همچنین بندربوشهر و بندرعباس نیز اهمیت سابق خود را از دست دادند. تجار هلندی که در سال هزار و ششصد و بیست و سه میلادی روابط تجاری خود را با ایران شروع کرده بودند پس از قتل نادر ایران را ترک کردند و بصره را مرکز تجارت خود قرار دادند، اما پس از مدتی در اثر دسیسه رقبای انگلیسی و به منظور نزدیکی بیشتر با دهانه خلیج فارس، تأسیسات تجاری خود را به خارک منتقل کردند و در عین حال از پرداخت اجاره بهای خارک به میرمهنا حاکم بندر ریگ و جزیره خارک خودداری نمودند.
میرمهنا در سال هزار و هفتصد و پنجاه و شش به تأسیسات هلندی ها حمله برد، دژ آنها را تسخیر کرد و آنها را از جزیره بیرون راند، ولی به سبب اینکه در دفعات متعدد بنای سرکشی و تمرد از دستورات کریمخان زند را گذاشت و مدتی آرامش خلیج فارس را بر هم زد، کریمخان او را شکست داد و جزیره خارک و بندر ریگ را تصرف کرد. در همین زمان نفوذ انگلیسیها در سواحل و جزایر خلیج فارس و به خصوص سرزمین بوشهر روبه گسترش نهاد و آنها موفق شدند اجازه تأسیس تجارتخانهای را در بوشهر با امتیازات فوقالعاده به دست آورند.
سلسله قاجاریه که پس از زندیه روی کار آمد چندان نفوذی در خلیج فارس نداشت، به همین دلیل، رفته رفته نفوذ انگلیسیها در خلیج فارس بیشتر شد و زمام امور خلیج فارس و دریای عمان به دست آنها افتاد و جنرال کنسول در بوشهر مدت بیست سال بر همه خلیج فارس حکمرانی کرد. در زمان ناصرالدینشاه ارتش ایران هرات را اشغال کرد و به دنبال آن حالت جنگی بین ایران وفرانسه و انگلیس به وجود آمد. به دنبال این مسئله ناوگان انگلیس در خلیج فارسی مرکب از هشت کشتی جنگی و تعدادی ناوگان بخاری و بادی به ایران حمله کردند وجزیره خارک را متصرف شدند.
پنج روز پس از آن قوای انگلیسی در حوالی بوشهر در خاک ایران پیاده شدند و شروع به پیشروی به سوی برازجان کردند. قوای ایران برازجان را تخلیه و عقبنشینی کرده بود. بنابراین قوای انگلیس انبار اسلحه و مهمات برازجان را منفجر کرد و سپس به بوشهر بازگشت. سرانجام در نبردی که در نهم ژانویه هزار و هشتصدو پنجاه و هفت میلادی در خوشاب بین ایران و انگلیس رخ داد، انگلیسیها سپاه ایران را شکست دادند.
پیش از جنگ اول جهانی بار دیگر دولت انگلیس منطقه بوشهر را مورد تجاوز قرار داد و در سال هزارونهصدوسیزده میلادی جنگ سختی بین نیروی انگلیس و دلیران دلواری در گرفت. در جریان این جنگ رئیس علی دلواری و مردم تنگستان و دشتستان نقش برجستهای ایفا کردند. رئیس علی دلواری از مشروطه خواهان بنام جنوب ایران بود که در سال هزار و دویست و نودو نه هجری قمری در روستای دلوار تنگستان دیده به جهان گشود.
در بیست و پنج سالگی به صفوف مبارزین مشروطهخواه جنوب ایران پیوست و همکاری نزدیکی را با محافل انقلابی و عناصر مشروطه طلب ایران شروع کرد. با کودتای ضد انقلابی لیاخوف روسی علیه مشروطهخواهان در هزار و سیصدو بیست و شش هجری قمری و بمباران مجلس شورای ملی و استقرار دیکتاتوری محمدعلی شاه قاجار، رئیس علی به همراه سیدمرتضی علمالهدی اهرمی به مبارزه علیه استبداد صغیر پرداخت.
در سال هزار وسیصد و بیست و هفت هجری قمری با کمک تفنگچی تنگستانی، بوشهر را از عناصر مستبد وابسته به دربار محمدعلی شاه پاک کرد و اداره گمرک و انتظامات و دیگر ادارات را تسخیر کرد. این کار دلیران تنگستان بر انگلیسیها که اداره گمرک را در اجاره داشتند گران آمد وآنان برای تضعیف مشروطهخواهان و استمرار سلطه بر حیات اقتصادی و سیاسی جنوب ایران به جنگ با دلیران تنگستانی پرداختند و در این راه از دیگر خوانین جنوب ایران یاری جستند.
جنگ بین رئیس علی و دلیران تنگستان از یک طرف و انگلیسیها و خوانین متحد آنان از سوی دیگر به طور متوالی و پراکنده تا شوال هزار و سیصدو سیو سه ه. ق ادامه یافت و انگلیسیها نتوانستند بر رئیس علی و یارانش تفوق یابند.
تا این که درگیر و دار حمله انگلیسیها به بوشهر در شب بیست و سه شوال هزار و سیصد وسیوسه ه. ق (سوم سپتامبر هزار و نهصد و پانزده میلادی) هنگامی که رئیسعلی در محلی به نام «تنگک صفر» قصد شبیخون به قوای انگلیسیها را داشت، از پشت مورد هدف گلوله یکی از همراهان خائن قرار گرفت و در دم به شهادت رسید. وی هنگام شهادت حدود سی و چهار سال داشت. مبارزات رئیس علی دلواری برگ زرین دیگری در تاریخ مقاومت دلیر مردان ایران در مبارزه با استعمار است.
بوشهر:
بنای بوشهر را به اردشیر ساسانی نسبت دادهاند که نا اصلی آن «رام اردشیر» بود. گفته میشود که «رام اردشیر» به مرور زمان به «ریشهر» تبدیل شد. به نظر میرسد که بوشهر تحریف شده ریشهر- همان شهر قدیمی است.
در سال هزار و صد و پنجاه ه. ق «ابومهیری» پسر شیخناصرخان، ناخدا باشی کشتیهای نادرشاه، طرح اصلی بوشهر را پی ریزی کرد و این شهر را مقر نیروی دریایی نادرشاه قرار داد. از این زمان به بعد بوشهر به عنوان یکی از بنادر مهم خلیج فارس مطرح شد.در زمان کریمخان زند بوشهر چنان اهمیت یافت که رقیب قدرتمندی برای بندر بصره شد.
این بندر در زمان اوج خود از مراکز عمده تجارت خلیج فارس به حساب میآمد و تجار بوشهر قسمت عمده بازرگانی خلیج فارس و اقیانوس هند را به عهده داشتند. حتی «حاج محمد شفیع» اجازه چاپ و نشر اسکناس رایج بوشهر را به دست آورد و این امتیاز تا برقراری بانک شاهی، در بوشهر به قوت خود باقی بود.
بوشهر یکی از نخستین شهرهایی است که در آن چاپخانه چاپ سنگی دایر شد و پیش از بسیاری از شهرهای مهم ایرانی، صنایع جدیدی چون یخسازی و برق ایجاد شد. مردم بوشهر از اولین ایرانیانی بودند که با مجله و روزنامه آشنا شدند. روزنامههای زیادی در اوایل ظهور این پدیده در بوشهر چاپ و نشر میشد که از جمله روزنامههای مظفری. خلیج ایران و ندای جنوب را میتوان نام برد.
همچنین به علت موقعیت خاص این بندر در تجارت و کسب ثروت فراوان، نمایندگی شرکتهای خارجی و نیز کنسولگری دولتهای بیگانه از جمله بریتانیا، آلمان و روسیه و امپراطوری عثمانی در این شهر وجود داشتند که ساختمان بعضی از آنها هنوز پابرجاست. با ایجاد راهآهن سراسری، امور تجاری این بندر به خرمشهر انتقال یافت و به تدریج از رونق آن کاسته شد. بوشهر امروزی شهری توسعه یافته و نوسازی شده و یکی از شهرهای مهم ساحلی با اقتصاد دریایی و صنایع تبدیلی است.
مراکزتاریخی و دیدنی:
سیراف، ریشهر، قلعه هلندیها، آب انبار قوام، خانه قاضی، خانه رئیسعلی، عمارت ملک، گور دختر، قبر ژنرال انگلیسی، آرامگاه اصفهانی، آرامگاه سیبویه، معبد خدا دریا، کلیسای مسیح مقدس، کلیسای خارک
تنگستان:
تنگستان ناحیهای است در شرق دشتستان که مرکز آن اهرم است. قلعه معروف تنگستان در آبادی «پهلوان کشی» واقع است که خرابههای آن باقی مانده است.
اهالی تنگستان در دوران اخیر و از زمان زندیه تا این اواخر به شجاعت و میهنپرستی معروف بودهاند. در باب دلاوریها و فداکاریهای اهالی غیور تنگستان در جنگ جهانی اول که انگلیسیها قصد حمله به شیراز را داشتند، داستانها گفتهاند.
نام یکی از آبادیهای تنگستان «تد دومری» است که به عقیده عدهای از اندیشمندان و مورخین، یادآور قوم تجارت پیشه بسیار معروف خاورمیانه امروزی (سوریه) یعنی «تدمر» یا «پالمیر» باستانی است. در مراوده مردم آشور، بابل، سومر واکد با سواحل خلیج فارس و رفت و آمد فنیقیها و تدمری در خلیج فارس و سواحل آن در دوران گذشته محل شک و تردید نیست و در تمام طول سواحل، منطقهای مناسبتر از منطقه تنگستان و دشتی و دشتستان نداشته است.
مراکز دیدنی:
کوشک اردشیر، قلعه زار خضر خان، منطقه روستایی اهرم، رودخانه اهرم، آبگرم اهرم، آبگرم قوچارک، آبگرم میر احمد، چشمه میر احمد
دشتستان:
ناحیهای که در زمان قدیم به آن شبانکاره میگفتند با شهرستان دشتستان امروزی به مرکزیت شهر برازجان یکی است. همانطور که از کلمه شبانکاره کاملاً آشکار است، شغل اصلی مالکین شبانکاره ابتدا چوپانی و گلهداری بود که پس از به قدرت رسیدن، شهر ایجرا مرکز خود قرار دادند. این شهر یکی از شهرهای قدیمی فارس بود و نزدیک استهبان امروزی قرار داشت. نارنج و خرما و مخصوصاً انار آن مشهور است.
این شهر پس از سقوط ملوک شبانکاره در نیمه اول قرن هشتم هجری قمری توسط «آل مظفر» خراب و ویران گردید. ملوک شبانکاره از کازرون تا داراب را تحت نفوذ خود آورده بودند و در نواحی جنوبی فارس حکومت میکردند. برازجان یکی از پایگاههای مهم به شمار میرفت و قلعهای مستحکم داشت که بقایای آن هنوز وجود دارد.
مراکزتاریخی و دیدنی:
کاخ هخامنشی، کاخ کورش، آب انبار درخت، منطقه باستانی توز، تل مرو، تل طلسمی، تل حندق، تل پهن، دژ برازجان
جاذبههای طبیعی:
رودخانه دالکی، آبگرم دالکی، آبگرم برازجان، غار چهل، منطقه حفاظت شده تالاب حله، منطقه حفاظت شده نای بند، شکارگاه کوه سیاه، تالاب حله
شهرستان دشتی:
یکی از شهرستانهای استان بوشهر، شهرستان دشتی به مرکزیت خورموج است که بخش کاکی در جنوب شرقی آن قرار دارد. کاکی مرکز بلوک دشتی است که در زمان قدیم به آن ماندستان میگفتند. ماندستان از نام رودخانه مند یا ماند گرفته شده است.
این رودخانه در مناطقی که به خلیج فارس میریزد به علت هموار و کمشیب بودن زمین، سرعت چندانی ندارد، لذا به نظر میرسد آب رودخانه از حرکت باز ایستاد (مانده) است. به همین جهت به این رودخانه مند یا ماند نام دادهاند و کنارههای آن را که نزدیک خلیج فارس است ماندستان گفتهاند. وجه تسمیه دیگر ماندستان آن است که این رودخانه و زمینهای اطراف آن از نظر کشاورزی فایده چندانی ندارد و گویا رودخانه در آن حدود مانده است.
مراکزتاریخی و دیدنی:
برج قلعه خورموج، معبد کلات
شهر دیر:
شهرستان دیر در پنجاه کیلومتری شمال غرب بندر طاهری از شهرستان کنگان واقع شده است. در این شهرستان قلعه قدیمی نیمه ویرانی به نام قلعه جلالخان حاکم وجود دارد که قدمت آن بیش از دویست سال نیست. در چند فرسخی شمال غرب دیر نزدیک محلی معروف به بردخون بقعه سادهای به نام امامزادهشاه محمد وجود دارد که از نظر قدمت و ارزش هنر معماری چندان اهمیتی ندارد.
جاذبه های طبیعی:
رودخانه مند، رودخانه شور، منطقه حفاظت شده مند، جزیره نخیلو، جزیره گرم
بندر دیلم (مهروبان):
بندر قدیمی مهروبان در بیستوچهار کیلومتری شمال بندر دیلم قرار داشت. آثار خرابههای این بندر هم اکنون در محلی به نام تل امامزاده مشهود است بندر دیلم یا دیله تا پیش از خرابی بندر مهروبان که در انتهای راه باستانی معروف اصفهان-مهروبان قرار داشت، از بنادر بازرگانی مهم ایران بود.
دلیل نامگذاری دیلم به درستی مشخص نیست، این نام شاید از اسم دیلمون که نام قدیمی جزیره بحرین است گرفته شده باشد. دیلم در زمان شورش قرامطه و آلبوسعید نیز از مراکز نشر افکار قرامطه بود و گویا محل تولد حمدان قرامط نیز بوده است.
جاذبههای طبیعی:
بندر سی نیز، بندر مهروبان
شهر کنگان:
شهرستان کنگان در منتهی الیه جنوب شرق استان در نوار ساحلی خلیج فارس قرار دارد و از نقاط دیدنی استان بوشهر محسوب میشود.
بندر طاهری از توابع این شهرستان در قرن چهارم هجری از اهمیت بازرگانی زیادی برخوردار بود. خرابههای بندر سیراف در غرب این ناحیه در زمان استخری و مقدسی بزرگترین بندر ایران در خلیج فارس بود و تمام کالاهایی که از طریق دریا به ایران وارد میشد در آن بندر توزیع میشد و بعد از شیراز بزرگترین شهر اردشیر خوره بود.
مجموعه قراین تاریخی موجود نشانگر آن است که شهرستان کنگان نسبت به سایر شهرستانهای استان از اهمیت سوقالجیشی و بازرگانی و تاریخی جالب توجهی برخوردار است. علاوه برآثار به جا مانده از پیشینه تاریخی این شهرستان که عموماً تخریب شدهاند، چشمه آب گرم میانلو در شمال کنگان از دیدنیهای منطقه است.
شهر گناوه:
بندر گناوه در ساحل خلیج فارس بین بند بوشهر و دیلم واقع شده است. شهر گناوه کنونی در جنوب گناوه قدیم بنا شده است. از گناوه قدیم نقاطی باقی مانده است که امروزه به نامهای تیرسول (شن فشرده)، تل گنبد، تل گوری، تل مناره و بالاخره تل امامزاده خوانده میشود.
در ویرانههای اطراف گناوه، گوپال (گل پخته استوانهای شکل به صورت سفال زرد یا سرخ رنگ که آن را به عنوان گلوله یا منجنیق بر سر دشمن میریختند) فراوان به چشم میخورد.
در حال حاضر از گناوه قدیم جز آثار سنگها و پیهای مدفون در زیر خاک و بعضی بازمانده تاقنماهای سنگی ضربی آثاری مشهود نیست. گاه و بی گاه در درون گودالها و حفرهها و در زیر پیهای عمارت ویرانه، سکهها و دستافزارها و مصنوعات سنگی و سفالی یافت میشود. نام این بندر در کتابهای قدیمی به صورت گنابا، گنفه، گناوه، جنایه و جنابا هم آمده است. امامزاده سلیمان یکی از مراکز زیارتی این شهر است.
جم
شهر جم مرکز شهرستان جم در استان بوشهر در جنوب ایران است. این شهر در فاصله ۲۶۵ کیلومتری با مرکز استان قرار دارد. این شهر در مقایسه با بیشتر شهرهای استان بوشهر، آب و هوایی معتدل تر دارد، ارتفاع این شهر از سطح دریا حدود ۷۰۰ الی ۸۰۰ متر است. همچنین فاصله این شهر تا خلیج فارس ۲۵ کیلومتر میباشد. بر اساس سرشماری سال ۱۳۹۵جمعیت شهر جم ۳۱۴۳۶ نفر است.
عسلویه
بندر عَسَلویه یک شهر بندری و مرکز شهرستان عسلویه از توابع استان بوشهر در جنوب ایران و در کرانه خلیج فارس است. منطقه ویژه اقتصادی انرژی پارس به حوزه گاز پارس جنوبی که در میان خلیج فارس واقع شده (دنباله حوزه گنبد شمالی قطر) دسترسی دارد.
محدوده منطقه ویژه اقتصادی انرژی پارس براساس مصوبه هیئت وزیران و شورای عالی مناطق آزاد تجاری - صنعتی به این شرح تعیین گردیدهاست: از غرب به روستای شیرینو، از جنوب به خلیج فارس، از شمال به دامنه ادامه سلسله جبال زاگرس و از شرق به روستای چاه مبارک. این محدوده طبق مصوبه هیئت وزیران ۱۰۰۰۰ هکتار بوده که براساس استانداردها تفکیک میگردد.
این منطقه در شرق استان بوشهر در حاشیه خلیج فارس در ۳۰۰ کیلومتری شرق بندر بوشهر و در ۴۲۰ کیلومتری غرب بندر لنگه و در ۵۷۰ کیلومتری غرب بندرعباس واقع است (همجواری استان بوشهر با استانها: از شمال به فارس، از شرق به هرمزگان و از غرب به خوزستان و کهگیلویه و بویراحمد) و حدود ۱۰۰ کیلومتر با حوزه گاز پارس جنوبی که در میان خلیج فارس واقع شده (دنباله حوزه گنبد شمالی قطر) فاصله دارد.
وجه تسمیه: رضا طاهری در کتاب از مروارید تا نفت (شرح مفصل تاریخ عسلویه و شهرستان کنگان) مینویسد نام «عسلویه» مرکب است از: عسل + او (= آب) + -ه (پسوند)، و روی هم رفته به معنای «آب عسلی» است. عسلویه در زمانهای کهن از توابع سیراف کهن محسوب میشدهاست.
جاذبههای گردشگری استان بوشهر
سواحل زیبای استان بوشهر:
سواحل ماسهای استان بوشهر را میتوان به عنوان یکی از مهمترین جاذبههای گردشگری این استان نام برد که این استان در مجموع بیش از ٧٠٠ کیلومتر ساحل دارد که اغلب این سواحل برای استفاده عموم مردم آزاد است.
نخلستانهای سرسبز:
نخلستانهای سرسبز و سربه فلک کشیده شهر آبپخش جلوه بسیار دیدنی به این منطقه داده است و هیچ مسافری را بدون توقف اجازه عبور نمیدهد. وجود کانالهای پر آب در دو سمت مسیر ورودی شهر آبپخش طراوت و نشاط خاصی به این منطقه بخشیده است تا مسافران نوروزی بتوانند از آب و طبیعت در کنار هم بهره ببرند.
گنبد نمکی:
گنبد نمکی جاشک در استان بوشهر و در نزدیکی روستای گنخک در فاصله ٦٤ کیلومتری جنوب شهر خورموج مرکز شهرستان دشتی و درکیلومتری جنوب شرقی بندر بوشهر و در ١٤٤ کیلومتری جنوب شرقی مرکز استان قرار دارد یکی از بزرگترین و زیباترین گنبد نمکی ایران و خاورمیانه به شمار می آید.
بافت قدیم بوشهر:
بافت قدیم بوشهر نیز از مهمترین جابههای گردشگری استان بوشهر است که با توجه به سبک خاص و منحصر به فرد معماری آن دارای جاذبههای بسیار زیادی است.
عمارت ملک:
عمارت ملک مجموعه ساختمانی تاریخی واقع در بخش مرکزی شهرستان بوشهر یکی از آثارهای تاریخی و از نقاط دیدنی استان بوشهر است.
موزه رئیسعلی دلواری:
رئیسعلی دلواری از سرداران مبارزه با استعمار در استان بوشهر است که خانه وی تبدیل به موزه شده و پذیرای گردشگران است.
گورستان و منطقه باستانی سیراف:
سیراف از قدیمیترین بنادر ایران و جهان است که در گذشته کشتیرانی از این بندر رایج شده است و دارای آثار تاریخی متعددی است.
نیروگاه اتمی بوشهر:
یکی دیگر از اماکن دیدنی بوشهر را میتوان نیروگاه اتمی بوشهر نام برد که به عنوان یک افتخار در عرصه هستهای ایران محسوب میشود.
کاخ بردک سیاه:
کاخ بردک سیاه از آثار تاریخی مربوط به دوران هخامنشی است که در روستای درودگاه شهرستن دشتستان واقع است.
بازارهای تجاری عرضه اجناس:
نقاط مختلف استان بوشهر دارای بازارهای عرضه اجناس خارجی است که افراد زیادی به قصد خرید به این شهرها سفر میکنند که شهرهای گناوه و دیلم دارای بازارهای بزرگی برای عرضه اجناس خارجی هستند.
آبانبار قوام:
آب انبار قوام (بوشهر) واقع در بخش مرکزی شهرستان بوشهر یکی از آثار تاریخی و از نقاط دیدنی استان بوشهر در جنوب ایران است. ساختمان «آب انبار قوام» در محوطه باری در جانب غربی شهر بوشهر و در (کنار دریا) قرار گرفته است. تاریخ بنای این آب انبار (برکه) به ١٥٠سال بیش بر میگردد.
گور دختر:
گور دختر در جاده برازجان به کازرون قرار دارد که دارای سقفی شبیه مقبره به مقبره کوروش بزرگ دارد و خود مقبره نیز به سبک مقبره کوروش کبیر ساخته شده است و باستان شناسان نیز تایید کردهاند که این اثر متعلق به ۶۰۰ سال قبل از میلاد مسیح و به دوره هخامنشیان است.
کاروانسرای مشیرالملک دشتستان:
کاروانسرای مشیرالملک در سال ١٢٥٠ شمسی به فرمان حاج میرزا ابوالحسن خان مشیرالملک ساخته شد و تا سال ١٣٠٠ شمسی به عنوان کاروانسرا استفاده میشد که به دلیل واقع شدن شهر برازجان بر سر راه تجارتی شیراز به بوشهر مکانی مناسب جهت استراحت کاروانیان بوده است.
قلعه خورموج:
قلعه خورموج که قسمتى از آن به نام قلعه محمدخان دشتى و قسمت دیگر آن به نام قلعه جلالخان معروف بوده در شهر خورموج قرار داد. از این بنا براى سکونت و مقاصد نظامى و دیدهبانى استفاده مىشده است. شاهنشینها و گوشوارهها به سبک سلجوقى بنا شده بودند. گچبرى دیوارها و درون اتاقها و تزیینات اصلى قلعه بسیار جالب است و سبک بنا با بناسازى و گچبرى و طاقسازى کاخ اردشیر در فیروزآباد فارس همانند است.
منطقه تاریخی توز:
شهر تاریخی تَوَّز یا توج یکی از شهرهای مهم دشتستان قدیم بوده و از اهمیت بسیاری برخوردار و در نزدیکی روستای زیراه کنونی قرار داشته است که در محلى بین روستاهاى زیرراه، اردشیرآباد و سعدآباد از توابع دهستانهاى دشتستان در حاشیه رودخانه شاپور دالکى قرار دارد.
قلعه نصوری:
قلعه نصوری واقع در شهر بندر طاهری از توابع بخش مرکزی شهرستان کنگان یکی از اثرهای تاریخی و از نقاط دیدنی استان بوشهر در جنوب ایران است.
بازار قدیم بوشهر:
بازار قدیم بوشهر مربوط به دوره قاجار است و در بافت قدیم بوشهر، محله دهدشتی واقع شده است بازار قدیم بوشهر یکی از زیباترین و پر رفت و آمدترین قسمت داد و ستد و خرید و فروش اجناس مختلف بوده است
کشتی رافائل:
رافائل نام نخستین طرح کشتیهای «میکل آنژ» و «رافائل» در سال ۱۹۵۸ میلادی کشیده شده است. در سال ۱۳۶۲ برای بازگرداندن رافائل و میکل آنژ به سفرهای دریایی تصمیماتی گرفته شد اما هنوز این تصمیم عملی نشده بود که در روز پنجشنبه ۲۶ آبان ۱۳۶۲ هواپیماهای عراقی بالاخره در گرماگرم بمباران خارگ و بوشهر آن را هدف موشک قرار داده و به آن آسیب جدی وارد کردند به حدی که رافائل تا نیمه در آبهای کم عمق ساحلی لنگرگاه بوشهر فرورفت.
ساحل منطقه ریشهر:
ریشهر (نام قدیم بوشهر)، واقع در بخش مرکزی شهرستان بندر بوشهر یکی از آثارهای تاریخی و از نقاط دیدنی استان بوشهر در جنوب ایران است.
بوستان شغاب بوشهر:
بازار ماهی فروشان:
پارک جنگلی چاهکوتاه بوشهر:
عمارت حاج رئیس بوشهر:
موزه دریانوردی و عمارت کلاه فرنگی بوشهر:
موزه مردم شناسی بوشهر:
مدرسه سعادت بوشهر:
البته اینها تنها بخشهایی از جاذبههای دیدنی استان بوشهر است که از دیگر جاذبهها میتوان به خانه قدیمی قاضی (محله بهبهانی بوشهر)، منطقه باستانی ریشهر (۸ کیلومتری جنوب بوشهر)، مقبره ژنرال انگلیسی (بوشهر، خیابان امام خمینی)، گورستان شخاب (جنوب بوشهر)، مسجد شیخ سعدون (مرکز شهر بوشهر)، کلیسای مسیح مقدس (مرکز شهر بوشهر)، قلعه هلندیها (شمال شرقی جزیره خارک)، معبد پوزئیدون (خدای دریا، جزیره خارک)، گورستان باستانی جزیره خارک، امامزاده میرمحمد حنفیه، کلیسای قدیمی خارک (جزیره خارک)، تل مرو، تل طلسمی (جنوب برازجان)، تل خندق، تا پهن (شمال برازجان)، معبد کلات (۳۰ کیلومتری خورموج؛ روستای حیدری)، امامزاده میرارم (جنوب خورموج)، قلعه زائر خضرخان (شمال اهرم)، امامزاده سلیمان (جاده گناوه -دیلم)، خرابههای بندر سینیز (۲۰ کیلومتری بندر دیلم، حوالی خور امام حسن)، خرابههای بندر مهروبان (۲۴ کیلومتری شمال بندر دیلم)، امامزاده حسن (شهر امام حسن)، مسجد بردستان (شهرستان دیر)، شاهزاده ابراهیم (ننیزک دشتستان)، امامزاده عبدالمهیمن (بوشهر نزدیک ریشهر) اشاره کرد.
آداب و رسوم بوشهر
جشن ها وآیین ها: در تاریخ فرهنگ و تمدن ایرانی، جشنها و روزهای عید ، ریشه در تاریخ افسانهای ایران باستان؛ یعنی دوره سلسله پیشدادی دارند. جشن ها و آیین های استان بوشهر به آیین های مذهبی، ملی و محلی تقسیم می شوند.
جشن های بزرگ مذهبی در استان بوشهر شامل جشن میلاد حضرت محمد(ص)، جشن میلاد حضرت فاطمه(س) (روز مادر)، جشن میلاد حضرت على (ع) ( روز پدر)، جشن های بزرگ نیمه شعبان، روز میلاد حضرت امام زمان (عج )، مراسم های آغاز ماه مبارک رمضان و آداب گرفتن روزه و عید قربان، جشن بزرگ غدیر خم و تعیین حضرت علی(ع) به جانشینی حضرت رسول الله(ص)، جشن بزرگ بعثت حضرت محمد (ص) و جشن میلاد دیگر امامان معصوم (ع) از جمله جشن های مذهبی مهم استان بوشهر به شمار می آیند.
جشن بزرگ عید فطر در استان بوشهر؛ عید تلخک یا عید مرده ها نامیده می شود. در این روز کسانی که عزیز از دست رفته دارند؛ مراسم فاتحه خوانی برگزار می کنند و مردم برای تسلیت به دیدن آن ها می روند. سحرگاهان بعد از گفتن اذان صبح روز عید فطر، مردم به زیارت اهل قبور می روند و بر قبر مرده های خود سفره می چینند و پس از بازگشت از قبرستان نماز عید خوانده می شود.
سنن و آداب و رسومی که در استان بوشهر به طور معمول بکار می رود خاص و عام است. در گستره کشور ایران کمتر منطقه ای است که سنن و آداب و رسوم ملی میهنی خود را تا کنون به طور کامل حفظ کرده باشد. استان بوشهر نیز از این قاعده مستثنا نیست.
معمولاً فرهنگ و رسوم هر قوم یا ملت را باید در تاریخ گذشته آنان جستجو کرد و به آن پرداخت. ظاهراً فرهنگ و رسوم هر قوم تا زمانی تداوم خود را حفظ می کند که تحت تاثیر جهان خارج قرار نگرفته و همچنین با زندگی ماشینی مأنوس نشده باشد. همین که مشکلات راه های ارتباطی از میان برداشته شد و انسان با شیوه زندگی جدید آشنا گشت، سنن و آداب و رسوم دیرینه اش زورمندی همیشگی خود را از دست داده و به تدریج رو به فراموشی یا سستی می گذارد.
اما نابودی کامل و یا برعکس، ماندگاری آن بستگی به تعلقات شدید فرهنگی – مذهبی و تعصبات ملی مردم هر ناحیه دارد. در این میان ، پاره ای از باورهای فرهنگی مردم که دیرینه بوده و جنبه مذهبی یا ملی دارند، ممکن است تداوم خود را همچنان از دست ندهند اما پاره ای دیگر نیز دستخوش آسیب زمان قرار گرفته و به نابودی می گرایند. از این رو سنن و آداب و رسومی استان بوشهر را می توان به دو دوره پیش از اسلام و پس از ورود اسلام به ایران، تقسیم کرد.
آنچه مربوط به پیش از اسلام (ایران باستان) بوده و به تاریخ و فرهنگ ایران باستان برمی گردد، شامل موارد زیر است:
مراسم باران خواهی (یا دعای باران)، تقدس بعضی از درختان، انجام کارهای تعاونی گروهی، برگزاری مجالس ترحیم مردگان یعنی مجلس سه روزه و هفته و چهلم و سالگرد آنان و مراسم ساروج کوبی و ...
آنچه در دوره اسلامی (ایران پس از اسلام ) درمیان مردم متداول گردیده ، شامل این موارد دیگر است:
مراسم نیمه براتی، نان پوشی، معالجه بیماران، عزایم نشینی، تابه گرمک، نظر در آوردن، دم دم سحری و مراسم گلی گوشو (یا گره گشو، به معنی گره گشایی)
پاره ای از باورهای خرافی درمیان مردم رواج دارد... البته پیش از آن که به بیان شمه ای درباره هریک از موارد فوق بپردازیم، لازم است به گویش مردم استان بوشهر نگاهی بیندازیم.
بزم عروسی
معمولا مراسم عروسی در مدت دو شبانه روز پیاپی صورت می گیرد. شب اول راکه به "حنابندان" معروف است، تا صبح به رقص و پای کوبی گروهی و خیام خوانی سپری می کنند. دراین بساط، لازمه هرجشن عروسی که به آن عیش می گویند، بودن "نی انبانه زن" و "تنبک زن" است. اگر این دو نباشد، مجلس عیش، گرمی چندانی به خود نمی گیرد.
به منظور شرکت اهالی محل در عروسی، ابتدا زن سلمانی محله افراد را دعوت به شرکت می کند. جوانان محلات دیگر نیز که همیشه چشم به راه چنین مجلسی هستند، خود را دعوت نشده، به آن جا می رسانند.
نی انبانه زن، با تجربه خاص خود در آن هنگام که شیخ عاقد برای خواندن خطبه عقد وارد خانه عروس می شود، می نوازند:
آ شیخ مرخصم بکن می خوام برم خونه مو!
بعد از عقد عروس، آهنگ این ترانه دیگر راکه به "لاحول الله" معروف است، این طور به گوش می رساند:
شنیدم بهمنی گردان می سازن
برای سربازا زندان می سازن(می سازند)
لاحول الله، لاحول الله
ما عروس عقد کردیم الحمدولله
گاهی، هنگام دمیدن نی، دیگران نیز با "نی زن" همخوانی می کنند و این همسرایی همراه آهنگ نی، زمانی است که "نی زن" آهنگ ترانه ها و اشعار محلی دیگر را که با آن مانوس هستند، در نی انبان خود این چنین می دمد:
چلچلِ باد ِ شمال ، زیر بال مینا...
بعداز مدتی نواختن ، این آهنگ دیگر را پی می گیرد:
رباب رباب ربابن …حال رباب خرابن
رباب میره آسیو... با سرخاب وسفیدو نی زن،گاهی دیگر نیز خود پیشتاز میدان بزم شده و افراد حاضر را به نوعی سماع وامی دارد.
در این هنگام، عده ای از مجلس نشینان به قصد سماع از جای برمی خیزند و بر "نی انبانه زن" واجب است آهنگی مخصوص که اصطلاحا به آن "شِکی" می گویند بنوازد. "شِکی" رفتن یا "شِکی" زدن به معنی آهنگ رقص توأم با پایکوبی گروهی و یا فردی است و هیچ معنا ومفهوم دیگر ندارد.
خیام خوانی
خیام خوانی در مراسم عروسی جای ویژه خود را دارد. خواندن رباعیات خیام یا هر رباعی دیگر که رنگ و بوی رباعیات خیامی دارد، توسط یکی از خراباتیان به کار گرفته شده و گاهی همنوایی "نی" (نی فلوت) با آن ، محفل عروسی را گرمی دیگر می بخشد.
خیام خوانی، تنها در مراسم عروسی معمول نیست. در هر بزم شادمانی دیگر مثل ختنه سورانی نیز به کار می گیرند. اینک چند مورد از رباعیات و ترانه های خیامی را با هم می خوانیم:
در کنج خرابات کسی پیر نشد
وز مردن آدمی، زمین سیر نشد
گفتم که به پیری رسم وتوبه کنم
بسیار جوان مرد و یکی پیر نشد
* * *
آن قصر که بهرام در او جای گرفت
آهو بچه کرد و روبه آرام گرفت
بهرام که گور می گرفتی همه عمر
دیدی که چگونه گور بهرام گرفت
* * *
سیصد گل سرخ به گلشن نصرانی
ما را ز سر بریده می ترسانی
گر ما ز سر بریده می ترسیدیم
در مجلس عاشقان نمی رقصیدیم
یزله و یزله گری
یزله به معنی رقص و پای کوبی توأم با همخوانی گروهی و کف زنی است.
یزله، ویژگی خاص خود را دارد، فقط یک نفر می خواند و دیگران نیز با کف زدن های مرتب و آهنگین خود، همان بند اول را که از زبان یزله گر می شنوند، پاسخ می گویند و "یزله گر" همیشه یزله را چنین آغاز می کند:
هلَ الیَوس هلِ یوسا...
و یزله گران نیز همان را پاسخ می گویند.
ومثلا باز یزله گر می گوید:
جهاز اومد نفع دزا (دزدها)...
بعد از اتمام هل الیوس گویی ، یزله گر موضوعات دیگر را پی می گیرد . مثلا:
دیگه نمیشم به کهله ...
و یا:
دینا دینا دینا _ کاسه لیسو(ن)
یزله گران همان را تکرار می کنند . و باز یزله گر بندهای زیر را به زبان می آورد و یزله گران در جواب هر بند ، همان دینا دینا – را تکرار می نمایند:
تغاری بشکنه ماساش بریزه ...
و مشکی بدره اواش بریزه
وجهان گشته به کام کاسه لیسو(ن)
سرور در عروسی ها
خواندن در مراسم، رسمی است که از زبان مادر، خواهر، عمه و خاله داماد یا معمولاً شخصی که برای سرگرم کردن مجس عروسی آمده است، و چشم حاضرین را به خود خیره ساخته و سکوت محض برمجلس حکم فرما می کند، اجرا می شود.
در پایان هر بیت یا دو سه بیتی که خوانده می شود، "کِل" را چاشنی آن می کنند. گاهی سرور را دو تایی با هم و در پاسخ گویی به یک دیگر می خوانند. گفتن (خواندن) هر سرور را یک "بند" می نامند. مضمون هر سرور در وهله اول : خطاب مادر و خواهر داماد به داماد و نیز سرور و شادمانی آنان از برپا داشتن شدن مراسم عیش و عروسی است.
پیوند سرورها به طور کلی از: حجله دامادی، شمایل داماد، زیبایی عروس و… ترکیب یافته است. گفتنی است، برای تمام زمینه های وضعی و ظاهری موجود که تمهید شده است و بعضا خیالی هم می باشد، سرور را که همخوانی کامل با آن داشته باشد می سرایند. مثلا وقتی می خواهند عروس راببرند، چنین می خوانند:
اومدیم گل ببریم و گل سفید پنبه را
مونس دل ننش این شب چراغ حجله را
و اگر داماد نیز یکی یک دانه (تک فرزند) باشد، مادر یا خواهر داماد برایش می خوانند :
رود جونیم ، یکی یک دونه ، صاحب صدخونه بی
شب به کوچه عاشقان و ، روز به مکتب خونه بی
هرچه دارم سی تو دارم تو عزیز خونه می
قد و بالات گل بریزم گوهر یک دونه می
و اگر عروس و داماد عمو زاده باشند:
ابر اومد بارون گرفت و او اومد سالون گرفت
ناز بالای شازده دوما دختر عاموش گرفت
نان پوشی (نون پوشی)
نان پوشی، نذر بسیار ساده ای است که آن را در مسجد (یا بعضی قدمگاه ها) به جای می آورند. نذر نان پوشی بیشتر برای خردسالان و گاهی نوجوانان بیمار به کار گرفته می شود و معمول چنین است که فرد مورد نظر را در یک گوشه مسجد به حالت طاقباز خوابانیده و سر تا پای بدن او را با نان می پوشانند. افراد شرکت کننده در مراسم، فقط زنان و دختر بچه ها هستند.
کار نان پوشی برای لحظه ای کوتاه و با سلام و صلوات بر ائمه و حضرت محمد (ص) صورت می گیرد و بعد ازآن، نان ها را تکه تکه (لقمه لقمه) کرده و مسقطی یا حلوای دیگر را درآن جای داده و به حاضرین می دهند.
باید گفت در گذشته، در عین پای بندی مردم به رسم نان پوشی، فقط فرادستان جامعه قادر به انجام آن بودند و در میان طبقه بی نوا فراگیری چندانی نداشت و علت این امر چیزی جز مستمندی آنان نبود.
مراسم گلی گوشو، گره گشو = گره گشای
گره گشای، به معنی گشوده شدن گره، باز شدن گره، مجازاً برطرف شدن مانع و آسان شدن کار، آداب مختصری بود که در شب پانزدهم ماه مبارک رمضان انجام می گرفت، "گروه گلی گوشو" بیشتر از پسران و دختران خردسال می بودند. اینان کمی بعد از افطار در حالی که کیسه کوچکی در گردن داشتند، در کوچه های محل به راه افتاده و به درِ همه منازل سر می زدند.
از همان آغاز پی گیری مراسم و حرکت به سوی خانه ها، با آهنگی خاص، باشندگان محل را این گونه آگاه می ساختند:
گلی گوشو... سرت بوشو... (با تکرار مداوم)
اغلب خانواده ها دو سه روز پیش از برگزاری مراسم، مقداری گندم را در آب خیس نموده و درعصر روز چهاردهم همان ماه (پیش از افطار) آن را تفت (بو) می دادند تا در موقع آمدن گروهِ "گلی گوشو" به یکایک آنان بدهند. هر گاه گروه مزبور از در خانه ها دست پر بر می گشت، چنین می خواندند:
خونه گچی... پر همه چی...
و اگر چیزی به آنان داده نمی شد، آوای شعری زیر را که گله آمیز اما خنده آور بود و جنبه کودکانه داشت، بدین سان سر می دادند:
خونه گدا، هیچش ندا... یا: خونه گدا، خیرش ندا
دَم دَم سحری
دم دم سحری، از ترکیب دم دم + سحر+ ی ساخته شده. دم دم، یک آهنگ صوتی است و از ضرب آهنگ کوبش چوب بر روی "دمام" یعنی همان وسیله ای که در وقت سحر و به گاه رمضان برای بیدار کردن مردم از خواب، بر آن نواخته می شود، نام به خود گرفته است.
همه ساله معمول چنین بود که در ماه روزه گرفتن، حداقل دو نفر از افراد در حالی که به دست یکی، چراغ فانوس و در کول دیگری "دمام" بود. به درِ یک یک خانه های محل خود می گشتند و علاوه بر دق الباب کردن خانه ها، بازدن ضربه های آهنگین بر "دمام" (با ریتم سه ضربی) و همراه با خواندن بعضی اشعار دعاگونه، افراد خانواده را از خواب بیدار می نمودند.
اجرای "دم سحری" در محلات نواحی مرکزی و حاشیه ای بوشهر، بیشتر از نواحی بیرونی به کار گرفته می شد و معمولا در هر محله، افراد خاصی به انجام آن دست می زدند.
مراسم باران خواهی
یکی از رسوم قدیمی و ویژه استان بوشهر مراسم باران خواهی است و سخت بدان پای بندی دارند. یعنی اگر در فصل باران، آسمان بر زمین بخیل شود، از دهه دوم آذرماه به بعد و تا آخر آن ماه، مراسم باران خواهی را که قدیم ترین مراسم به یاد مانده از عهد باستان است، برگزار می کنند:
معمولا در پسین گاه، به کنار دریا و یا رودخانه نزدیک محل خود می روند و بر گرده پسر بچه ای یک لنگه (سنگ) آسیاب دستی می نهند و برگردن اوست که آن را تا ساحل دریا (کنار آب) حمل کند. قبل از رفتن به کنار آب، به منظور اطلاع رسانی و شرکت بقیه افراد محل در انجام مراسم، همگی با هم، چنین می خوانند:
مشکولکُم خُشکنِ خدا اَویش بده (مشک کوله من خشکیدهاست. خداوندا آن را پر آب کن)
یا: پیرزنِ کور و لنگ ها سک کولشن. (پیرزن کور سنگ آسیاب برگرده دارد)
یا: قبله دعا رفتیم سی او خدا رفتیم
مرتب و به طور یک نواخت و آهنگین، جمله های دعاگونه خود را تکرار می کنند تا به کنار دریا یا آب مورد نظر در بیرون محل، برسند. آن گاه سنگ آسیاب را برزمین گذاشته و پس از استراحتی کوتاه، سه مرتبه سنگ آسیاب مزبور را در آب زده و سپس آن را برگرده پسر بچه های دیگر می نهند و آهنگ بازگشت می نمایند. با خاتمه این مراسم که آن را "قبله دعا رفتن" می گویند، چشم به آسمان دوخته و با امیدواری کامل در انتظار فرود باران می نشینند.
معالجه بیماران
برای معالجه بیماران، روش درمانی ویژه ای درنظرگرفته شده است که هم تکیه برخرافه پرستی عوام الناس دارد و هم به نوبه خود یادآور علم طبابت نزد مصریان قدیم و بابلیان است. بدان سان که برای درمان بعضی امراض ، مثل: دیوانگی، صرع، نازایی و بسیاری بیماری های دیگر به "حرز" و تعویذ و دعا متوسل می شوند و توجه به اوارد و ادعیه و عزایم را علاج اصلی آن می دانند.
علاوه بر این برای مداوای تب، یرقان، امراض پوستی و حتی عقرب زدگی و ... مهره های خاص خود نیز به کار گرفته می شود که باید هریک را تا درمان کامل، به گردن بیاویزند. قبل از آویزه مهره به گردن، لازمه کاراست که اول مهره را “اوسی” owsi کنند. “اوسی” به معنی طاهر کردن مهره و خواندن افسون برروی آن است و اگر چنین نکنند، درمان بی اثر می ماند.
اعتقاد به اثر بخشی مهره برای دفع چشم زخم ومداوای امراض، خاص مردم بوشهر نیست، تا آنجا که بر ما معلوم است استفاده از مهره هایی نظیر: تمیمه، تب یا ازرق (کبود) در دیگر نقاط ایران نیز معمول و متداول می باشد.
عزایم نشینی
عزایم جمع عزیمت، به معنی افسون ها و دعاهایی است که برای شفا یافتن بیماران یا برای رام کردن مار و جانوران دیگر به کار می رود. گاه، عزایم را درمیان جمع و به منظور خاصی مثلا شناختن "دزد" به کار می گیرند وانجام آن را "عزایم نشینی" می نامند.
عزایمِ دزد شناختی، در خانه "دزد زده" صورت می گیرد و چنان است که وقتی اموال خانه ای به سرقت برود ، و دزد، دستگیر و شناخته نشود، معزّمی را دعوت می کنند واز وی می خواهند که دزد را معرفی کند. برای همین منظور عده ای در مجلس عزایم حضور می یابند و در حالی که "معزّم" در میان جمع نشسته و کاسه آب و آیینه ای در پیش روی گذاشته است ، دخترک هفت هشت ساله ای را فراخوانده ، و آنگاه روی ناخن دستش وِرد بخصوصی زمزمه می کند تا بدان حالت ، قیافه دزد ، برروی ناخن او و یا کاسه آبی که روی آیینه قرار دارد مجسم شود.
تابه گرمک
"تابه گرمک کردن" شیوه ای است که برای دفع " نظرزدگی" به کار می گیرند.
بوشهری ها اگر کودکی داشته باشند که در اثر بیماری و یا علل دیگر ضعیف و لاغر باشد و این ضعف و لاغری ادامه پیدا کند معتقدند که دیگران او را "نظر زده اند" و برای رفع این نظر زدگی شب چهارشنبه "تابه گرمک" می کنند به این معنی که چهارراهی را انتخاب کرده و آتش می افروزند و تابه ای روی آن قرار می دهند.
در این موقع یک زن و دخترش (حتما باید این عمل به وسیله یک زن و دخترش که عزب باشد صورت گیرد) دو طرف آتش می ایستند، آن وقت یکی بچه را در دست گرفته و به دیگری رد می کند و دیگری نیز او را به اولی بر می گرداند و همین عمل تکرار می شود و مادر طفل موظف است ظرفی را که محتوی آب و یک قطعه زاج سفید است روی تابه بریزد.
زاج در اثر سوختن، خواهی نخواهی به شکلی در می آید و آن ها آن را به شکل وصورتی تعبیر می کنند و مثلا با حدس صائب خودشان را به صورت یکی از آشنایان که روزی طفل را دیده است تشبیه می کنند. آن گاه شخص “نظرکرده” را پیدا کرده و خواهش می کنند که پنبه ای را با آب دهان مبارک خود آلوده نموده و با دستش به پیشانی کودک بمالد و معتقدند که بدین وسیله "نظر زدگی" رفع و کودک شفا می یابد.
لباس های محلی در بوشهر
به علت موقعیت بندری و ساحلی و شرجی بودن هوا در استان بوشهر بیشتر مردم از لباس های معمولی نخی استفاده می کنند . لباس های محلی اهالی استان بوشهر یکی از مهم ترین جاذبه های فرهنگی این منطقه به شمار می رود . بانوان در استان بوشهر، پیراهن بلند دور چین به همراه عبای سیاه، مقنعه نازک و سیاه رنگ، روبنده نازک، شلوار چیت و نوعی کفش صندل معروف به کوش می پوشند.
گویش های استان بوشهر
گویش بوشهری مجموعهای از گویشهای جنوب ایران هستند که تقریباً در سرتاسر استان بوشهر و بخشهایی از مناطق غربی استان فارس مانند بخشهایی از شهرستان قیر و کارزین، تراکمه، کنارتخته، خشت و مناطق جنوب شرق خوزستان مانند هندیجان و بندر ماهشهر رایج است. این لهجهها شباهتهای زیادی با گویش بندرعباس، و نیز لری و بختیاری و لهجه کازرونی و لهجه آبادانی دارد. این لهجهها عبارتند از بوشهری مرکزی (رایج در شهرستان بوشهر)، تراکمهای (لامرد کنونی)، آبدانی (مربوط به منطقه آبدان)، کنگانی، جمی، تنگستانی، دشتی، دشتستانی، دیلمی، گناوهای و ماهشهری - هندیجانی است. لهجهها در روستاها بیشتر از شهرها متنوع میباشند.
گویش بوشهری در شهرستان بوشهر، گویش دشتی یا دشتیاتی در منطقه دشتی شهرستان دشتی و دیر، گویش تنگستانی یا تنگسیری در بخش ساحلی تنگستان است. گویش دشتستانی لهجه مردم دشتستان و شمال غربی استان (گناوه و دیلم) است که با گویش لری بختیاری آمیختهاست. گویش دیری - بردستانی و آبدانی بعلاوه دشتیاتی هم در شهرستان دیر است و دارای قدمت منحصر بفرد است. گویش دیّری به فارسی فصیح نزدیک است؛ و گویش کنگانی و جمی هم در منتهای جنوبی استان بوشهر است که (بخصوص لهجه جمی) به فارسی فصیح و معیار نزدیکترند.
آواها و کلمات نمونه
بود: بید
دود: دید
زانو: زونی
شب: شُو
خواب: خُو
فوت کردن: فیت کردن
کوچه: کیچه
نگاه کردن: سِی کردن
مادر: دِی
لیوان: گیلاس
گربه: گولی
خدا: خُیا
آب: اُو
پدر : بوآ
صبحانه : ناشتا
ناهار : چاس
شام : شوم
ویژگیهای دستوری
از نظر صرفی و دستوری با فارسی معیار چندان تفاوتی ندارد. نشانهٔ تعریف در برخی لهجهها در اسامی پسوند (ku) و در صفات پسوند (u) میباشد. برای نمونه:
بیا غذایت را بخور: bio qezât boxor
آن کتاب را بخوان: ktâbku boxu
زشت (معرفه): zeštu
خودکار (معرفه): xotkârku
نشانه جمع در گویش بوشهری (آ) و در لهجههای شمالی (ال) میباشد. کتابها: کتابا - کتابل
برای استمرار در افعال بجای استفاده از داشتن از پیشوندهای(hasey) یا(hey) استفاده میشود. استفاده از هی در افغانستان نیز مرسوم است و هاسی در کازرون نیز بکار میرود. در مناطق شمالی استان هاسی به ایسی تبدیل میگردد. شهر بوشهری کلمه هاسی به کار نمیبرد اما روستاهای اطراف بله و تفاوت این لهجهها با فاصله گرفتن از بوشهر بیشتر میشود و بوشهر مرکز آنها نیست.
دارد مینویسد: hâsey minvise
داشت میرفت: hey miraft
داشت میرفت: بوشهری: داش میرفت (فارسی معیار) برای منفی کردن مانند فارسی معیار از نه استفاده میشود که در افعال ترکیبی یا اسنادی این نشانه منفی ساز پیش از مسند قرار میگیرد:
من بلد نیستم: مو نه بلدم: mo na baladom
من بلد نیستم: به جای نمی دونم میگویند نمیفهمم
ما اهل تهران نیستیم: ما نه مال تهرونیم: ma na mâl tehrunim
حرف میانجی عموماً صامت (ن) است که در در افعال اسنادی برای سوم شخص نیز کاربرد دارد. مثلاً برای مفهوم (هوا گرم است) آنچه را که در تهران میگویند(havâ garm'e) یا در اصفهان میگویند (heva garmes) در بوشهر میگویند(havâ garmen). این حالت در لهجه کازرونی و گویشهای بندری نیز وجود دارد.
در گویش بوشهری، گویش دشتستانی و گویشهای شبیه و اطراف حالت التزامی شرط محقق نشده همتای «بروم» در زمان حال، در زمان گذشته به صورت «برفتم» و با پیشوند بِ(be) به کار میرود. در لهجه تهرانی بیشتر از پیشوند «می» و ساخت ماضی استمراری استفاده میشود:
چه برفتم به حسینیه و چه در خانه بماندم صدای سنج و دمام و نوحهخوانی میشنیدم.
واژگان
این لهجهها و گویشها مانند هرگویش دیگری دارای خزینه واژگان خاص خود میباشد. در برخی موارد لهجههای مختلف این استان واژگان با مصادر و اصطلاحات خاص خود را دارند. بویژه در منطقهای مانند استان بوشهر که بواسطه زندگی ساحلی و تجارت و دریانوردی و حضور اقوام مهاجر گوناگون کلمات متعددی را از زبانهای دیگر نیز قرض گرفتهاست. در بسیاری از گویشهای آن کلمات پارسی میانه دیده میشوند. مثلاً تهل (تلخ) یا پهل (پل) یا اشناو (شنا). برای نمونه:
غوص کردن (qows kerdan): زیر آبی رفتن
رو کردن (row kerdan): حرکت کردن
بوآ (buâ): بابا، پدر
دی (dey): مادر
کُکا(kokâ): برادر
میره (šuy): شوهر
پار (pâr): پارسال
خالو(xâlu): دایی
زوان (zovân): زبان
جانگیرک (janegirak): پافشاری کودکان
مشقل (mašqal): آبکش
تنگسن (tengidan): پریدن، نشستن
بارو (bâru): باران
کپ (kap): دهان
کم (kom): شکم
ویسیدن (veysidan): ایستادن
پوز (puz): چانه
پُسر (posar): پسر
دریا (deryâ): دریا
خهک (xahk): خاک
دیگ (dig): دیروز
پسین (pesin): عصر
صوا (soba): فردا
شعری به لهجه بوشهری
بخون خالو بخون دردم گرونن |
تو صحرای دلم باد خزونن |
|
چه خوش بید بال خیس باد بر رو |
حصیر مدح و خو توی رهرو |
|
چه خوش بید وقت واگشتن ز جیلم |
تنور و بوی نون وسوز گرزم |
|
پسین تنگی که شو میبست پرده |
غبار گله غم میبرد از ده |
|
شوا تو شانشین مهمون میومه |
درنگه شروه نودون میومه |
|
درازی شو و طرفی دلانگیز |
صدای دیر وقت مرغ شو خیز |
|
میون کوچه شو سنگین گذرداشت |
ولات از ابر جاجیمی به سر داشت |
|
صدای زنگل لالا میومه |
صدای میل خلخالا میومه |
|
حنابندان ماشو یاد داری |
سیاهمستی جاشو یاد داری |
|
بخون خالو بخون شو بی و شومی |
جوونی و بهار ناتمومی |
گویش دشتی گویشی پارسی است که در برخی مناطق استان بوشهر رواج دارد و حدفاصلی میان گویشهای بوشهری و گویش بندری و اچمی محسوب میشود. با گویش بهبهانی و لهجه اردکانی همبستگیهایی دارد. بنظر میرسد این گویش مستقلاً از فارسی میانه محاورهای پس از ساسانیان جداشده باشد.
محدوده
گویش دشتی، از دقیقترین و از نظر استقلال زبانهای محلی از خالصترین گویشهای جنوب ایران است که اغلب کلمات اصیل فارسی در آن وجود دارد. دشتی گویش منطقه دشتی است که امروزه دو شهرستان دشتی و دیر را در بر میگیرد. نقطه مرکزی این گویش مندستان (حد فاصل این دو شهرستان است) این گویش در مناطق دیگر استان بوشهر از جمله تنگستان هم کاربرد دارد و با گویش تنگسیری نزدیکی زیادی دارد. شاخههای این گویش از حدود جغرافیایی منطقه دشتی گذشته، تا بنادر ثلاث و توابع آن ادامه دارد و حتی در منطقه کوهستانی جم و ریز اغلب کلمات به صورت فصیح کتابی استعمال میشود.
شاخصها
یکی از نشانههای اصالت گویش دشتی (منطقه دشتی) این است که هنوز واژه و لغاتی از زبان پهلوی ساسانی در آن وجود دارد چنانکه در بعضی از روستاهای دشتی که کمتر تحت تأثیر زبان عربی و سایر زبانهای بیگانه قرار گرفتهاند برخی از کلمات و واژههای زبان پهلوی محفوظ ماندهاست. بهطور مثال لغت کٌهنه «Kohne» را کوهنه «Kwahne» تلفظ میکنند که در زبان پارسی باستان کوهنک «Kwahnak» بوده تنها تغییری که بر این لغت عارض شده تبدیل حرف «کاف» در آخر کلمه به «ها» غیر ملفوظ است یا لغت خوش از خوَش «Xwas» و خورد از خوَرد «Xward» تلفظ میکنند هم چنین واژگان «شتر» اشتر «Ostor» اِشتُو «Estow» شتاب و … همگی بازمانده زبان پهلوی جنوبی یعنی زبان رایج روزگار ساسانی است.
اگر چه برخی از لغات بیگانه به خصوص عربی و انگلیسی در گویش مردم دشتی و جود دارد و مانند اغلب نقاط گرمسیر، فارسی محلی شکستهاست امّا یکی از دقیقترین و از نظر استقلال زبانهای محلی یکی از خالصترین لهجههای جنوب است که روابط دستوری خاصی به خصوص از نظر ارتباط ضمایر به اسمها و افعال در آن به کار رفته و اغلب کلمات اصیل فارسی در آن وجود دارد.
نمونه واژهها
بجز حالات دستوری بسیاری از اصطلاحات و کلمات که در این گویش کاربرد دارد شکل بومی شده کلمهٔ پهلوی هستند. مثلاً حذف نشدن برخی پیشوندها در کلمات یا برخی پسوندهای انتهایی. کٌهنه «Kohne» را کوهنه «Kwahne» تلفظ میکنند یا لغت خوش از خوَش «Xwas» و خورد از خوَرد «Xward» تلفظ میکنند هم چنین واژگان
اشتر «Ostor» «شتر»
اِشتُو «Eshtow» «شتاب»
اِشکم را «شکم»،
اَور awr «ابر»،
پار «سال گذشته»،
پازن «بز نر بزرگ»،
پریر «Perir» (یک روز بیش از روز گذشته)،
پَرونگ «Parvang» «کمربند مخصوص رفتن بالای درخت خرما»،
پسین یا پسیند «Pesin» «بعد از ظهر»،
چاس «Cas» «چاشت»،
دُوَت «Dovat» «دختر»،
دروشده «Derowshedeh» «لرزیدن»،
دُوَش «Dus» «شب، گذشته، دیشب»،
دُول «Dul» «دَلو»،
«دولَک» «Dulak» «دَلوچه»،
دیگ «دیروز»،
ززو «Zuzu» «جوجه تیغی»،
سم یا سُمب «Somb» «سُم»،
گَپ «Gap» حرف و سخن،
کّپه «Kope» کوپه کردن و انباشتن،
کلبوک «Kalbuk» مارمولک،
کلوک «Koluk» خمره سفالینه بزرگ،
گُت «Got» بزرگ،
گردیک «Gordik» کلیه،
گِنِه «Gene» خبیث، نامرغوب، به درد نخور،
محتک یا مَختَک "Maxtak" مهد، گهواره،
مُروا «Morva» فال نیک زدن،
ورزا "Varza" گاو نر؛ و بزرگ.
موسیقی بوشهر
در موسیقی بوشهر، همچون موسیقی دیگر مناطق، انواع احساسات و حالات درونی نوازنده و یا خواننده، همچنین تعدد سبکهای اجرایی مرتبط با ساختمان و بافت گام و یا به عبارتی مربوط به گوناگونی فواصل یا ایستگاههای صداهای تشکیل دهنده گام آهنگ هاست. پس از این جهت، اهمیت بررسی گامهای مختلف سازی (نی انبان و نی جفتی و همچنین آواز در قطعات بدون ساز) برای ما مسلم میشود. برای این که موسیقی بوشهری را بشناسیم، باید زبان محلی بوشهریها را بشناسیم، چرا که موسیقی محلی هر منطقهای ارتباط مستقیمی با زبان آن منطقه دارد؛ در واقع ریتم، سرعت، تکیه صدا و به طور کلی فرم در موسیقی هر منطقه، ارتباط مستقیم با زبان آن منطقه دارد و به همین دلیل است که در بوشهر، موسیقی هر محله با محله دیگر تغییرات اندکی دارد، چرا که در گویش آنها تفاوتهایی اندک به چشم میخورد و هر چه اختلاف لهجه میان محلهها بیشتر میشود، تفاوت در موسیقی آنها آشکارتر مینماید.
این امر باعث پیدایش سبکهای مختلف شروه و لالایی در بوشهر شده است، مثلاً با بررسی موسیقی نی انبان این طور به نظر میآید که تکیه صدا معمولاً بر ضرب دوم قرار میگیرد. باید در نظر داشت مواردی چون تکیه صوتی، اوج و فرود، نوسانات آهنگین، تم، ریتم و سرعت، موتیو و نحوه بسط آن، رنگ صدا، حالتهای ضربی و نغمهای و مهم تر از همه فواصل موسیقیایی (گام) در تعیین شخصیت موسیقی هر منطقه نقشی موثر دارد و تفاوت در موارد فوق است که تفاوت در موسیقی مناطق را حاصل میشود. به عبارتی دیگر پاسخ موارد فوق در مورد اکثر نغمههای بوشهری _ به جز پارهای از آنها _ چون بعضی نوحهها یکسان است.
چند صدایی در موسیقی بوشهر
چند صدایی در موسیقی بوشهر به جز یک مورد، آن هم در «خیام خوانی»، اغلب تابع دگرصدایی (هتروفونی) است و این با چندصدایی (پلی فونی) متفاوت است. این نوع چند صدایی در واقع تکرار یک ملودی واحد توسط نوازنده و خواننده و یا چند خواننده صورت میگیرد که به برخورد ناخودآگاه میانجامد که این برخورد اصوات به هیچ وجه تابع روابط هارمونی نیست. از جمله موارد چند صدایی میتوان به تقلید ملودی توسط خواننده و یا نوازنده اشاره کرد که این تکرار خط نغمه (ملودی) توسط خواننده، به طور متناوب و یا با تأخیر صورت میگیرد که در این مورد میتوان به بعضی نوحههای پامنبری و ذکرها اشاره داشت که نوعی تقلیدخوانی را در پی دارد. از دیگر موارد چندصدایی در موسیقی بوشهر، اجرای فرم واخوان در نوازندگی نی انبان و یا نی جفتی است که نوعی موازیخوانی را در پی دارد که صدای واخوان حرکت بالارونده و پایین رونده نغمه را تعقیب میکند. در برخی گونههای «یزله» و «نِیمه» نیز به نوعی پاسخخوانی (رسپانسوریال) برخورد میکنیم. در این نوع چند صدایی، تک خوان هنوز بند خود را به پایان نبرده که بند بعد توسط کر اجرا میشود. در این لحظه با تلاقی تک خوان و کر، نوعی چندصدایی به وجود میآید .این روش علاوه بر فرمهای یادشده در عزای سرپایی بانوان و همچنین یزله عزا نیز به چشم میخورد.
گونههای نیانبان
از جمله رنگ آمیزیهای نوازندگی که ویژه این ساز میباشد، استفاده فاصله اول گام لا به لای فواصل بعدی است که گاهی به منظور تأکید، این فن رعایت میشود که علاوه بر تأکید، بر زیبایی ملودی نیز میافزاید. نوازنده گاهی با اشارههای پی در پی بر فواصل پیشین، باعث ویبره در فواصل کشش دار میشود. به عنوان مثال زمانی که ملودی در «حاجیانی» به فاصله پنجم میرسد و نوازنده چهار سوراخ پایین را رها کرده و به طور همزمان ضمن اشارات پی در پی انگشت بر سوراخ دوم، موجب لرزه در کشش ایجاد شده (فاصله پنجم) میشود و هنگامی که بر فاصله ششم تأکید میکند، با اشاره به سوراخ سوم موجب لرزه در آن فاصله میگردد. فرود ملودیهای اجرایی غالباً بر فاصله دوم این ساز قرار دارد. روند حرکت ملودی بیشتر از فاصله دوم تا پنجم گام میباشد و به فاصله ششم در بعضی اوقات اشاره میشود. همان طور که آمد این ساز ۶ سوراخ داشته و به طور طبیعی وسعت صوتی آن یک گام است و نوازندگان کمتر از فاصله هفتم این گام استفاده میکنند. هر چند نوازندگان جدید گاهی با فشار مضاعف فاصله اکتاو فاصله اول را نیز به کار میگیرند، ولی آن چه که مورد مبحث فوق بوده همان نوازندگی سنتی این ساز میباشد. با تغییرات مایه در هر فرم، تمها به شکل فیالبداهه شکل میگیرند و تکرار تمها تقلیدی را به دنبال دارند. با بررسی تم در واقع میتوان به زبان موسیقیایی یک ملودی پی برد. موسیقی نی انبان و همین طور برخی دیگر از فرمهای موسیقی بوشهر _ همچون “نِیمه”ها و “یزله”ها _ در گذشته غالباً پنج تنی و یا پنج صدایی بوده است و ملودیها در گامهای پنج تنی اجرا میشده است. هر چند که با مرور زمان این ملودیها غنی تر شده و گاهی از فواصل بعدی در گام نیز استفاده کرده اند. ضرباهنگهای مختلف فرمهای نی انبان بر گرفته از ریتمهای ۲/۴، ۳/۴، ۶/۸ است. در پایان هر گونه، نوازنده با آزاد کردن ریتم و فرود بر فاصله دوم گام، ساز ضربی را مجبور به توقف میکند، البته توقفی به مرور نه ناگهانی. یک قطعه سازی به طور کلی دارای بنمایه و موضوع ویژه به خود است؛ در نوازندگی نیانبان هر چند اصول نوازندگی تابع فرمی است که اجرا میشود و قطعات سازی نیز مشخص است، ولی نوازنده اصولاً بداهه نواز است. توالی قطعات سازی را خود ضمن نوازندگی تنظیم میکند و بسط بنمایه (موتیو) نیز در اختیار خود اوست و در بعضی اوقات ضمن نوازندگی دست به آهنگ سازی زده و قطعه تازهای را بیافریند. نوازنده پیش از آغاز هر قطعه با متر مشخص، قطعاتی با متر آزاد مینوازد که به این قطعات در اصطلاح محلی «حاجیونی»، «سرپنجه» و یا «مقدمه» میگویند. این فرم که با متر آزاد اجرا میشود، قطعاتی است الهام گرفته از فرمهای آوازی با متر آزاد در منطقه بوشهر که از معروفترین آنها میتوان از «شروه» نام برد. “شروه” دارای پریدهای آوازی مشخص و مخصوص به خود است که بسته به سبک آن در مناطق مختلف، متفاوت اجرا میشود، هر چند ساختار اغلب آنها از نظر فواصل موسیقایی یکی است، ولی تفاوت، بیشتر در اجرای این پریدها از حیث آریه ها، تحریرها، سکوتها و کششها است و گاهی تغییراتی جزیی در فواصل یاد شده موجب ابداع سبکی جدید میشود. از آن جا که قطعات موسیقیایی این ساز در محیط فرهنگی خاصی شکل گرفته است، ملودیهای آن نیز متأثر از این محیط پژواک تمام عوامل طبیعی و فرهنگی است. با بررسی در مییابیم که قطعات ملودیک این ساز بر مبنای ریتم کوبنده، قطعات Spiccato و کوتاه بودن سیلابهای سازی و آوازی و همچنین کرن بودن فاصله سوم گام در این ساز که نوعی غم را در ذهن شنونده القاء میکند و در عین حال، شادی رقص آوری که منتج از ضرباهنگ شاد و تند آن است، از جمله عناصری است که در شکل گیری شخصیت موسیقی نی انبان تأثیرگذار بوده است. ریشه یابی نغمات و سازهای بوشهر در گذشتههای دور موسیقی بوشهر دارای نکاتی است که در واقع جزو اصول ابتدایی موسیقی بشر محسوب میشوند. از این دیدگاه خوب است به دو مقوله نغمات اجرایی و ساختار سازهای این منطقه نگاهی اجمالی انداخت.
ساختار سازها
بخشی از سازهای بوشهر سازهای کوبهای اند که این سازها جزو ابتداییترین سازهای بشر محسوب میشوند و از وسایل خبررسانی در گذشتههای دور بودهاند و بخش دیگر که سازهای نغمهای بشمار میآیند، همچون نی انبان و نی جفتی است که در ساختار آنها همان طور که بحث تفصیلی آن در بخش سازشناسی میآید از ابتداییترین وسایل تولید صوت استفاده شده که میتوان به نی و در شکل تکامل یافته به همراه انبان که از وسایل مورد احتیاج مردم گذشته خصوصاً دامدارها بوده است، نام برد. از دیگر سازهای ملودیک این منطقه میتوان به بوق اشاره کرد که همچنان شکل بدوی خود را حفظ کرده است؛ این ساز در واقع نوعی شاخ گوزن میباشد که تنها یک سوراخ به منظور ورودی هوا بر روی آن تعبیه شده است.از این ساز صدها سال است که در افریقای شمالی جهت ارتباط مردم از راه دور، اعلام خبر و اجرای قطعات ملودیک استفاده میشده است.
نغمههای اجرایی
بخش قابل توجهی از موسیقی بوشهر موسیقی کار است؛ موسیقی ای که در دریا به هنگام پارو زدن و یا کار به منظور بازده بهتر کار اجرا میشده و یا کار در ساحل که از آن بین به صنعت لنج سازی و موسیقی کارش و همچنین موسیقی کار کارگران ساختمانی و یا موسیقی حمل بار میتوان اشاره کرد. این موسیقی (موسیقی کار) که در سایر بخشها نیز تأثیرگذار بوده، زیربنای بعضی بخشهای دیگر را تشکیل میدهد. موسیقی کار به باور بیشتر پژوهندگان جزو ابتداییترین موسیقی بشر است که با آوازخوانی در هنگام کار شروع شده است. این موسیقی در بوشهر با حرکات موزون مجریان کار همراه است که این نیز شکل ابتدایی رقص را ترسیم میکند.
مدولاسیون یا مُدگردی در موسیقی بوشهر
هر چند که در موسیقی بوشهر تنوع چندانی در مدگردی نداریم. اما چند موردی که میتوان تحت این عنوان یاد کرد را از نظر میگذرانیم. برای نمونه مقدمهای که به مثنوی خوانی معروف است و شروه خوان در ابتدای شروه میخواند و یا چاوشخوانی که در بین نوحهها خوانده میشود و همچنین نوحه خوانها که با پایان یک نوحه و شروع نوحه بعدی گاهی مجبور به مدگردانی میشود. از جمله موارد دیگر میتوان به تعزیه اشاره کرد که بنا به مناسبتهای مختلف ضمن اجرای تعزیه از گامهای گوناگون استفاده میشود.
غذاهای محلی استان بوشهر
دمی لخلاخ
لخلاخ از کلمه عربی لخلخه به معنای بوی خوش میآید. این غذا از سواحل عربی خلیج همیشه فارس گرفته شده و بیشتر در سواحل ایران جا افتاده است. مردم محلی معمولا این دمی را با ماهیهایی مثل هامور، سنگسر، سبیتی و سرخو تهیه میکنند. برای تهیهی این غذای خوشمزه علاوه بر ماهی، از برنج، سیر، پیاز، کره یا روغن، شوید (شبت) و ادویهجات نیز استفاده میکنند. البته گاهی در کنار شوید، گشنیز و مقدار کمی شنبلیه هم در پخت آن به کار میبرند. این پلو در بوشهر از محبوبیت زیادی برخوردار است.
یتیمک بوشهری
یتیمک یکی از غذاهای سنتی بوشهری و بدون گوشت است که به دلیل وجود موادی همچون لوبیا، ارزش غذایی و رژیمی بالایی دارد. یکی دیگر از موادی که در بوشهر و جنوب کشور جزئی از فرهنگ غذایی به شمار میرود، تمر هندی است که یکی از مواد اصلی یتیمک را تشکیل و به همراه بادمجان طعمی بسیار لذیذ به آن میدهد. ویژگی اصلی این غذا تند بودن آن است که اغلب غذاهای جنوبی چنین مشخصهای دارند. این غذا با یتیمچه که در برخی از نقاط ایران به روشهای مختلفی طبخ میشود، تفاوت دارد. مواد تشکیلدهندهی اصلی یتیمک شامل بادمجان، لوبیا چشمبلبلی، پیاز و تمر هندی میشود.
گمنه
گمنه یا للک (بلغور ریز دانه گندم) یکی از غذاهای سنتی بوشهر، خوزستان و کهگیلویه و بویراحمد (لرها به این غذا گِوِنه میگویند) است. این غذا را در خوزستان به عنوان پشت پای مسافر یا برای منزل نو طبخ میکنند. این غذا به شیوههای مختلفی طبخ میشود. مواد اولیهی آن شامل للک یا گمنه، پیاز و روغن است. برخی برای پخت بلغور گندم به جای آب معمولی از آب مرغ استفاده میکنند که طعمی متفاوت به غذا میدهد. این غذا را میتوان به جای پلو به همراه خورشت گوشت، قلیهماهی یا قیمه سرو کرد. به دلیل استفاده از بلغور، این غذا برای کاهش کلسترول و پیشگیری از بیماریهای قلبی، جلوگیری از دیابت (به دلیل وجود فیبر فراوان)، تقویت سیستم ایمنی بدن و کاهش سرطان پستان در خانمها مفید است.
کبه
کبه در واقع غذایی عربی است که به شکلهای بسیار متفاوتی در ایران هم پخت میشود. مانند یتیمک، بلغور ریز گندم یا للک شالودهی اصلی این غذا را تشکیل میدهد. مواد اصلی تشکیلدهندهی این غذا با توجه به روشهای مختلف طبخ شامل گوشت چرخ کرده، بلغور ریز گندم، پیاز، گشنیز، عدس قرمز، دارچین، فلفل سیاه، آبلیمو، گردوی خردشده، بادام زمینی خردشده، زرشک و کشمش استفاده میکنند. البته بسته به سلیقه خودتان میتوانید از مواد متنوع دیگری هم استفاده کنید. کبه را میتوان با سیبزمینی و برنج هم تهیه کرد. این غذا به دلیل این که باید در روغن داغ غوطهور شود، شاید برای برخی مناسب نباشد. البته میزان جذب روغن به مواد اولیه هم بستگی دارد. این غذا با ظاهر زیبایش میتواند سفرهی شما را مزین و سلیقهتان را به خوبی نمایان کند.
قلیه میگو
ماهی و میگو پای ثابت بیشتر غذاهای جنوبی هستند. قلیه میگو یکی از غذاهای سنتی بسیار خوشطعم و پرطرفدار استانهای بوشهر، خوزستان و هرمزگان است که البته طرز تهیه آن در هر کدام از این استانها با دیگری کمی تفاوت دارد. مواد تشکیلدهندهی این غذای لذیذ سبزی ماهی (گشنیز، شنبلیله)، میگو، سیر، پیاز، تمر هندی، آرد، روغن و ادویه ماهی است. از آنجایی که غذاهای جنوبی تند هستند، بهتر است طعم تندی به این غذا بدهید. میگو سرشار از امگا ۳، سلنیوم و آهن است به همین دلیل در پیشگیری از ابتلا به برخی بیماریها مانند افزایش فشار خون، سرطان روده بزرگ، انواع سرطان خون مانند لوسمی، آلزایمر و کمخونی تاثیر بسزایی دارد. این غذا را میتوانید همراه با گمنه سرو کنید.
قیمه بوشهری
قیمه بوشهری برخلاف اسمش با قیمههای معمولی تفاوت زیادی دارد. عمده این تفاوت مربوط به له کردن گوشت میشود، البته مزهی آن هم تا حدودی فرق میکند. برای تهیهی این قیمه، گوشت را با گوشتکوب له میکنند، به طوری که بعد از پخت غذا، اگر قاشق را درون آن بزنید، باید کش بیاید. این غذا طعمی شور و ترش دارد. لپه، پیاز، گوشت قرمز، رب گوجهفرنگی، سیبزمینی، دارچین، زرچوبه، گرد لیمو عمانی، زعفران و نمک مواد اولیهی این غذا را تشکیل میدهند. در بوشهر این غذا را اغلب همراه با شکرپلو که یکی دیگر از غذاهای سنتی استان است، سرو میکنند.
دوقوس ماهی
یکی دیگر از غذاهای سنتی استان بوشهر و بندر دیلم دوقوس ماهی است. دیلمیها این غذا را با ماهی حلوای سفید (در زبان محلی زبیدی) که یکی از بهترین ماهیان جنوبی است، درست میکنند؛ اما میتوان آن را با فیله ماهی شیر یا ماهیهای بدون استخوان طبخ کنید. توضیح این که زبیدی به معنای برتر است و به دلیل کیفیت و قیمت بالای این ماهی، چنین نامی به آن دادهاند. با توجه به ذائقهی جنوبیها، دوقوس ماهی طعمی بسیار تند دارد. این غذا سر سفرهی دیلمیها و مردم استان بوشهر به همراه پلو سرو میشود.
شکر پلو
شکرپلو یکی از غذاهایی است که در بوشهر و برخی از شهرهای جنوبی به همراه قیمهی بوشهری در مجالس و ضیافتها و عزاداریها سرو میشود. طعم شیرین این غذا ممکن است با هر سلیقهای سازگار نباشد، اما در کنار قیمهی بوشهری که طعمی ترش و شور دارد، ترکیبی مناسب را میسازد. شکرپلو را میتوان همان شیرینپلوی سایر شهرهای ایران نامید، اما با تفاوتهایی که آن را متمایز میکند. به علاوه رنگ زرد و زیبای این پلو که ناشی از وجود زعفران در ترکیبات آن است، ظاهر زیبایی به سفرهی کدبانوهای ایرانی میدهد. محتویات اصلی این پلوی لذیذ بوشهری شامل برنج، شکر و زعفران است. البته در حالت سنتی برای تزئین آن از خلال پسته هم استفاده میکنند.
دال عدس بوشهری
دال عدس سرشار از بتاکاروتن (پیشساز ویتامین آ) است، از این رو مصرف این منبع غنی غذایی برای تقویت سیستم ایمنی بدن و قوهی بینایی فواید بسیاری دارد. علاوه بر این مصرف دال عدس برای تقویت سلولهای مغزی و حافظه و برای افراد کمخون (به دلیل وجود آهن) مفید است. این نوع عدس در فرهنگ غذایی مردم جنوب ایران جایگاه ویژهای دارد. اگر روزی به بوشهر سفر کردید و مهمان مردم محلی شدید، احتمالا یکی از غذاهایی که برای پذیرایی از شما سر سفره حاضر خواهد بود، دال عدس است. مصرف این غذا به همراه ترشی و سبزی خوردن لذت زیادی به همراه دارد.
صنایع دستی بوشهر
صنایع دستی بوشهر به دلیل وضعیت آب و هوایی و اقلیمی نقش مهمی در وضعیت اقتصادی مردم این منطقه دارد و از تنوع محدودی برخوردار است. کشاورزی در این بخش رونق چندانی ندارد و مردم این منطقه تلاش می کنند با آنچه طبیعت در اختیارشان قرار داده محصولاتی را بسازند که منبع درآمدی خوبی برایشان باشد. در این بین مشهورترین صنایع دستی بوشهر گبه، سوزن دوزی، حصیربافی، گرگوربافی، گلافی هستند. دیگر صنایع دستی این استان عبارتند از: قالی، سفال، گیوه، مشک، زنبیل، گلیم بافی، تور، نساجی، مصنوعات رودوزی، جاجیم و دلوچه سازی.
گبه بوشهر
گبه بوشهر، یکی از پرطرفدارترین صنایع دستی و خانگی در استان بوشهر ست که زنان هنرمند و خوش ذوق به بافت آن مشغول هستند. این هنر بیشتر در نقاط روستایی بوشهر رایج است و بعنوان یک شغل اصلی دیده می شود. گبه یکی از محبوب ترین فرش هایی است که در خانه های ایرانی به چشم می خورد و زیبایی خاصی به آنها می دهد.
نمد مالی بوشهر
نمد یکی از صنایع دستی سنتی، رایج است که در گوشه و کنار ایران درست می شود و هنرمندان بوشهری هم به خلق این زیراندازهای زیبا مشغول هستند. همانطور که می دانید نمد نوعی زیرانداز است که به علت وزن کم و نم گیر بودنش در بین عشایر پرطرفدار است و بعضی اوقات برای تزیین استفاده می شود.
سوزن دوزى بوشهر
سوزن دوزی یکی از هنرهای قدیمی است که در بین زنان هنرمند برای پر کردن اوقات فراغتشان انجام می شود. در واقع سوزن دوزی نوعی گلدوزی بر روی پارچه های ساده در رنگ های مختلف است و طرح های مورد استفاده در آن محلی و سنتی هستند همچون طرح های هندسی ساده ای که جلوه ی خاصی را خلق می کنند.
حصیر بافی بوشهر
درخت نخل کاربردهای بسیاری دارد علاوه بر استفاده از خرما و فرآورده های حاصل از خرما، از شاخ و برگ آن برای بافت حصیر(زیرانداز)، سبد و بعضی از ظروف کاربردی استاده می کنند. این صنایع بسیار زیبا هستند و در بین مردم بوشهر و جنوب کشور کاربردهای بسیاری دارند.
گلافی بوشهر
گلافی به معنای لنج و قایق سازی است. این حرفه به دلیل اینکه بوشهر و بیشتر شهرهای این استان در کنار دریا قرار دارند از قدیم الایام رونق داشته است و سابقه ی آن به دوران افشاریه می رسد. هنر گلافی در گذشته بصورت دستی و سنتی اجرا می شد اما به دلیل سختی بسیار در تولید امروزه شکل کارگاهی و صنعتی به خود گرفته است. مصالح اولیه مورد استفاده چوب مقاوم در برابر رطوبت می باشد که در اسکلت آن استفاده می شود و تخته های هندی به نام سای که برای بدنه اش استفاده می کنند.
گرگور بافی بوشهر
گرگور نوعی قفسه های سیمی بصورت مشبک هستند که برای صید در مناطق بندری استفاده می شوند. ارتفاع آن ها بسته به شرایطی همچون نوع شناور و محل صید یک تا سه متر است. این وسیله در بوشهر شهرت بسیاری دارد و در کنار ساحل و مناطقی که لنج های ماهیگیری هستند به چشم می خورند.
مشاهیر بوشهر
همایون خرم
همایون خرم نوازنده نامدار ویولن، موسیقیدان؛ آهنگساز و عضو شورای عالی خانه موسیقی سال ۱۳۰۹ در بوشهر متولد شد.
وی در سن ۱۰-۱۱ سالگی به مکتب استاد صبا راه یافت و چند سال بعد به عنوان نوازنده ۱۴ ساله، در رادیو به تنهایی به اجرا پرداخت.
بعدها در بسیاری از برنامههای موسیقی رادیو، خصوصاً در برنامه گلها، به عنوان آهنگساز، سولیست ویولن و رهبر ارکستر آثاری ارزشمند ارائه داد.
همایون خرم تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته مهندسی برق ادامه داد و دارای مدرک درجه ۱ هنری (معادل مدرک دکترا) از شورای ارزشیابی هنرمندان کشور بود.
او ضمن تسلط در نوازندگی و بداهه نوازی، آهنگسازی خلاق و کم نظیر و در عین حال مسلط به ظرایف نظری و تئوریک موسیقی ایرانی است و از این نظر پژوهشگری با ارزش و محققی ممتاز به شمار میرفت.
همایون خرم، بخشی از حافظه تاریخی موسیقی ایران را با خلق آثاری همچون «تو ای پری کجایی» ،«رسوای زمانه منم» «امشب در سر شوری دارم»، مینای شکسته، غوغای ستارگان (امشب در سر شوری دارم)، بگذر از کوی ما، پیک سحری و طاقتم ده رقم زده است. او از جمله ملودیپردازان شاخص وماندگار در تاریخ موسیقی ایران به شمار میرود و یکی از رموز ماندگاری این آثار غنای ملودیک و ارزش موزیکالیته و قدرت ملودیها بود.
از فعالیتهای دیگر وی میتوان یه سخنرانی درباره موسیقی ایرانی در مراکز هنری و فرهنگی اروپا و آمریکا مانند دانشگاه UCLA، دانشگاه گیلان، دانشگاه پزشکی شیراز (درباره استاد صبا و موسیقی ایرانی)، انجمن موسیقی فارس (درباره استاد ابوالحسن صبا)، دانشگاه علامه طباطبایی (درباره مقامات موسیقی ایرانی)، فرهنگسرای ارسباران (درباره استاد علی نقی وزیری)، دانشگاه صنعتی اصفهان (درباره مشخصات موسیقی ایرانی) و سخنرانی های متعدد دیگر در مناسبتهای مختلف اشاره کرد.
غوغای ستارگان (خاطرات هنری مهندس همایون خرم) از سوی انتشارات بدرقه جاویدان در سال ۱۳۸۹ منتشر شد.
استاد خرم ۲۹ دی ۱۳۹۱ و بعد از تحمل چندماه ابتلاء به بیماری سرطان در بیمارستان دی و در سن 82 سالگی چشم از جهان فرو بست.
صادق چوبک
صادق چوبک، در سال ۱۲۹۵ هجری خورشیدی در بوشهر به دنیا آمد. پدرش تاجر بود، اما به دنبال شغل پدر نرفت و به کتاب روی آورد. در بوشهر و شیراز درس خواند و دوره کالج آمریکایی تهران را هم گذراند. در سال ۱۳۱۶ به استخدام وزارت فرهنگ درآمد. اولین مجموعه و داستانش را با نام «خیمه شب بازی» در سال ۱۳۲۴ منتشر کرد. در این اثر و «چرا دریا طوفانی شد» (۱۳۲۸) بیشتر به توصیف مناظر می پردازد، ضمن اینکه شخصیت های داستان و روابط آنها و روحیات آنها نیز به تصویر کشیده می شود. اولین اثرش را هم که حاوی سه داستان و یک نمایشنامه بود، تحت عنوان «انتری که لوطیش مرده بود» به چاپ سپرد. آثار دیگر وی که برایش شهرت فراوان به ارمغان آورد، رمانهای «تنگسیر» و «سنگ صبور» بود. تنگسیر به ۱۸ زبان ترجمه شده و امیر نادری، فیلمساز معروف ایرانی، در سال ۱۳۵۲ بر اساس آن فیلمی به همین نام ساخته است. در «سنگ صبور» جریان سیال ذهنی روایت و بیان داستان از زبان افراد مختلف بکار گرفته شده است، این اثر بحث های یادی را در محافل ادبی آن زمان برانگیخت. دیگر آثار داستانی چوبک عبارتاند از: چراغ آخر (مجموعه هشت داستان کوتاه)، روز اول قبر (مجموعه ده داستان کوتاه). چوبک به زبان انگلیسی مسلط بود و دستی نیز در ترجمه داشت. وی قصه معروف ” پینوکیو ” را با نام ” آدمک چوبی” به فارسی برگرداند. شعر «غُراب» اثر «ادگار آلن پو» نیز به همت وی ترجمه شد. آخرین اثر منتشره اش هم ترجمه حکایت هندی عاشقانه ای به نام «مهپاره» بود که در زمستان ۱۳۷۰ منتشر گردید. چوبک از اولین کوتاه نویسان قصه فارسی است و پس از محمد علی جمالزاده و صادق هدایت، می توان از او به عنوان یکی از پیشروان قصه نویسی جدید ایران نام برد. در سنگ صبور قصه را از زبان شخصیت های مختلف می خوانیم، نحوه بیانی که در قصه نویسی نوپای ایران کاملاً تازگی داشت. وی برای بیان افکار ذهنی هر یک از شخصیت ها ناگزیر بود به زبان هر یک از آنها بنویسد و این خود به تغییر نثر در طول داستان منتهی شد که باز نسبت به دیگران پیشرفتی جدی محسوب می شد. در آثار چوبک هر شخصیت داستان به زبان خودش، زبان متناسب با فرهنگ و خانواده و سن و سالش سخن می گوید؛ کودک، کودکانه می اندیشد و کودکانه هم حرف می زند، زن زنانه فکر می کند و زنانه هم حرف میزند و بدین ترتیب هر یک از شخصیت ها به بهترین وجه شکل می گیرند و شخصیت پردازی موفقی ایجاد می شود که در بستر حوادث داستان، زیبایی و عمق خوشایندی به داستان می دهد. وی در توصیف واقعیت های زندگی نیز وسواس زیادی داشت و این نیز از ویژگی های آثار وی است. چوبک را به سبب همین دقت نظر در جزئی نگری ها و درون بینی ها، رئالیست افراطی وگاهی حتی ناتورالیست خوانده اند. آثار چوبک از سالها پیش مورد نقد و بررسی جدی قرار گرفته و در کتاب های مختلفی از جمله «قصه نویسی» (رضا براهنی)، «نویسندگان پیشرو ایران» (محمد علی سپانلو)، «صد سال داستان نویسی در ایران» (حسن عابدینی) و «نویسندگان پیشگام در قصه نویسی امروز ایران» (علی اکبر کسمایی)، نوشته هایش تحلیل شده اند. صادق چوبک در اواخر عمر بینایی اش را از دست داد و در اوایل تابستان ۱۳۷۷، در آمریکا درگذشت و بنا به وصیتش یادداشت های منتشر نشده اش را سوزاندند.
محسن شریفیان
محسن شریفیان متولد ۱۳۵۴ در بندر بوشهر است. مدرک تحصیلی او لیسانس پژوهشگری در رشته علوم اجتماعی و معادل فوق لیسانس موسیقی از وزارت علوم و فرهنگ و ارشاد اسلامی است. وی فعالیت موسیقایی خود را با تأسیس گروه لیان (بوشهر) در سال ۱۳۷۲ آغاز نمود. این گروه در حال حاضر به عنوان یکی از مطرحترین و باسابقهترین گروههای موسیقی بومی ایران کارنامه قابل توجهای دارد.
منوچهر آتشی
آتشی در دوم ماه مهر 1310خورشیدی درروستای دهرود دشتستان که از توابع بوشهر است، چشم به جهان گشود و در 74 سالگی پس از گذراندن یک دوره بیماری، در 29 آبان 1384 در بیمارستان سینای تهران درگذشت وبنا بر وصیتش، در بوشهر به خاک سپرده شد. نیما یوشیج بنیانگذار شعر نوین را به واسطه تعلق خاطر او به زادگاهش -یوش مازندران- میتوان شاعر شمال هم نامید. در همین قیاس، زنده یاد منوچهر آتشی شاعر ایلیاتی و روایت گرجنوب لقب گرفته است.
آتشی از آخرین بازمانده گان گروهی بود که شاگردان بلاواسطهی نیمای بزرگ محسوب میشدند. در کنار زنده یادانی چون مهدی اخوان ثالث و احمد شاملو، آتشی با نیما حشرو نشر بسیار داشت و در گسترش اوزان نیمایی وافزودن ابزارهای شعرنو نقش بزرگی ایفاکرد. زندگی شاعرانهی او را شاید بتوان به دو دوره تقسیم کرد. در دوره شش ساله اول که ازچاپ نخستین اشعار او در نشریات(1333) تا چاپ اولین دفتر شعر او(آهنگ دیگر-1339) به درازا کشید، آتشی بواسطه دلبستگی شدیدش به زنده گی ایلیاتی و غیر شهری، از استعاره ها، تمثیلها و مضامین ویژهای استفاده میکند که عمدتا با دریا، خلیج، کوه، دشت و بیابان، بیشه و علف، درخت و کلبه، پرچین واسب، درندگان و پرندگان و نظایر آنها سروکار دارند و زندگی شهری را سرزنش و تحقیر میکنند.
محمدرضا صفدری
محمدرضا صفدری (۱۳۳۲-خورموج، بوشهر) از برجستهترین داستاننویسان معاصر است که از دهه پنجاه با چاپ داستانهایش توسط احمد شاملو، و بعدها که محمدعلی سپانلو در کتاب «در جستوجوی واقعیت» یکی از داستانهای «سیاسنبو» را آورد، حضوری موفق داشت، هرچند بهقول خودش، سانسور و جلوگیری از چاپ کتابهایش او را به یکی از «بدشانسترین» نویسندههای ایرانی تبدیل کرده است. بااینحال او در طول چهار دهه نوشتن، همچنان با تدریس و نوشتن داستان و نمایشنامه رسالت نویسندگیاش را ادامه میدهد: «سیاسنبو» (بعد از ده سال) و «با شب یکشنبه» دو اثر تجدیدچاپشده او هستند که بهتازگی از سوی نشرهای آموت و نیماژ منتشر شدهاند. دیگر کتابهای وی «من ببر نیستم پیچیده به بالای خود تاکم»، «تیله آبی»، «سنگ و سایه»، «چهلگیسو»، «شورآب» و «شام آخر» از سوی نشر ققنوس منتشر شده است.
رسول پرویزی
در سال ۱۲۹۸ خورشیدی در تنگستان استان بوشهر به دنیا آمد. پرویزی سالها در مجلات قلم زد و خود را به عنوان یکی از نمایندگان اصلی تیپ داستانی جمالزاده معرفی کرده بود؛ با این حال پرویزی نتوانست همراه و همگام با چهرههای تاثیرگذارتر مانند صادق هدایت، بزرگ علوی، و صادق چوبک حرکت کند. در سال ۱۳۳۶ نخستین و معروفترین مجموعه داستان خود،شلوارهای وصلهدار، را منتشر کرد. دومین کتاب او، «لولی سرمست»، در سال ۱۳۴۶منتشر شد. بعدها به علت تصدی مناصب حکومتی (سناتور) نوشتن را ادامه نداد. رسول پرویزی در آبان ۱۳۵۶ در ۵۸ سالگی در شیراز درگذشت و در حافظیه به خاک سپرده شد. اخیراً کتابی از او به نام «قصههای رسول» منتشر شدهاست.
میرزا محمد جعفر حقایق نگار خورموجی
حاج میرزا محمد جعفر ملقب به حقایقنگار، (زاده ۱۲۳۵ قمری - درگذشته ۱۳۰۱ قمری) مورخ و محقق معروف قرن سیزدهم یعنی عصر ناصری است که در خورموج شهرستان دشتی در استان بوشهر متولد شده و پس از کسب کمالات و تحصیلات دانش در جوانی ضابطی خورموج که از پدر به و ارث رسیده بود نایل گشت و تا ۱۲۸۵ ه.ق بدین شغل منصوب بود اما در این سال بر اثر اختلافاتی که بین او و حاجی خان حکمران کل دشتی و پدر محمد خان دشتی درگرفت از این شغل معزول شد و به شیراز رفت و به امارت دیوان خانه عدلیه شیراز منصوب شد. در ۱۲۷۶ ه.ق کتاب آثار جعفری در تاریخ و جغرافیای مملکت فارس را نوشت.
سپس به تهران رفت و به حضور ناصر الدین شاه رسید. شاه او را مأمور تهیه کتاب حقایق تاریخ ایام خود کرد. سپس خورموجی با کمال صداقت به جمعآوری اخبار و درج آن اقدام کرد و کتاب حقایق الاخبار ناصری را نوشت و به لقب حقایق نگار ملقب گردید. به قول مرحوم عباس اقبال آشتیانی در یاداشتی که بر مقدمه کتاب به تصحیح شادروان حسین خدیو جم نوشتهاست این کتاب که تاریخ مختصر قاجار و تاریخ بالنسه مفصل سلطنت ناصر الدین شاه تا سال ۱۲۸۴ ه.ق است ظاهراً مقبول نظر شاه نیفتاد و حاجی محمد جعفر مغضوب شد و به عراق مهاجرت نمود و در آنجا مقیم شد تا آن که به سال ۱۳۰۱ ه.ق در همان دیار وفات یافت.
زندگی علمی محمد جعفر خان از زمان هجرت آغاز گردید. ایشان صاحب تألیفات ارزشمندی میباشد که همگی از بهترین کتابهای عصر قاجاریه هستند.
مشهورترین و زبدهترین اثر این دانشمند مورخ حقایق الخبار ناصری است. او در این کتاب برای اولین بار قتل امیرکبیر را افشا میکند او در باب قتل امیر کبیر که همه مورخان معاصر او در گذشت امیر کبیر را بر اثر ناخوشی و تورم دست و پا و آماس بدن دانستهاند او این واقعه را به صراحت قتل نوشتهاست.
رئیسعلی دلواری
رئیس علی فرزند رییس محمد در سال ۱۲۶۱ ش در دهستانی از توابع بوشهر به دنیا آمد. او در عصر مشروطیت، جوانی ۲۴ ساله، بلند همت، شجاع، در صدق و صفا کم مانند و در حب وطن و توکل به خدا، ضرب المثل بود. اگرچه سواد و معلومات کافی نداشت، اما پاکی و سرشت و صفات حمیده او زبانزد اطرافیان بود. رییسعلی بعد از این که قوای اشغال گر انگلیس بوشهر را به تصرف خود درآوردند، با شجاعتی وصف ناپذیر به مقابله با تجاوزگران پرداخت و شکست های سنگینی بر آنان وارد کرد.
رئیسعلی بعد از این که قوای انگلیس بوشهر را به تصرف خود درآوردند، به مقابله با تجاوزگران پرداخت و شکست های سنگینی بر آنان وارد کرد.
پس از اشغال بوشهر در رمضان سال ۱۳۳۳ ق، نیروهای انگلیسی قصد تصرف دلوار را می کنند. محلی که پیش از آن، چند بار سربازان انگلیسی به آنجا یورش برده و هر بار طعم تلخ شکست را چشیده بودند. رییسعلی همراه با یاران خود، علیه اشغالگران وارد نبرد شده و نیروهای متجاوز را که قریب به پنج هزار نفر بودند، تار و مار می کند.
قیام مردم تنگستان بر روی هم هفت سال به طول انجامید و در این مدت، دلیران تنگستان، دو هدف عمده را دنبال می کردند:
- پاسداری از بوشهر، دشتستان و تنگستان به عنوان منطقه سکونت خود،
- جلوگیری از نفوذ قوای بیگانه به درون سرزمین ایران و دفاع از استقلال وطن.
با کودتای ضد انقلابی لیاخوف روسی علیه مشروطهخواهان در هزار و سیصدو بیست و شش هجری قمری و بمباران مجلس شورای ملی و استقرار دیکتاتوری محمدعلی شاه قاجار، رئیس علی به همراه سیدمرتضی علمالهدی اهرمی به مبارزه علیه استبداد صغیر پرداخت. در سال هزار وسیصد و بیست و هفت هجری قمری با کمک تفنگچی تنگستانی، بوشهر را از عناصر مستبد وابسته به دربار محمدعلی شاه پاک کرد و اداره گمرک و انتظامات و دیگر ادارات را تسخیر کرد.
این کار دلیران تنگستان بر انگلیسی ها که اداره گمرک را در اجاره داشتند گران آمد وآنان برای تضعیف مشروطهخواهان و استمرار سلطه بر حیات اقتصادی و سیاسی جنوب ایران به جنگ با دلیران تنگستانی پرداختند و در این راه از دیگر خوانین جنوب ایران یاری جستند.
جنگ میان رئیس علی و دلیران تنگستان از یک سو و انگلیسی ها و خوانین متحد آنان از سوی دیگر به طور پیاپی و پراکنده تا شوال هزار و سیصد و سی و سه ه.ق ادامه یافت و انگلیسی ها نتوانستند بر رئیس علی و یارانش تفوق یابند. تا این که در گیرودار حمله انگلیسی ها به بوشهر در دوازدهم شهریور ۱۲۹۴ ش برابر با ۲۳ شوال ۱۳۳۳ ق (سوم سپتامبر هزار و نهصد و پانزده میلادی) هنگامی که رئیسعلی در محلی به نام «تنگک صفر» قصد شبیخون به قوای انگلیسی ها را داشت، از پشت مورد هدف گلوله یکی از همراهان خائن قرار گرفت و در دم به شهادت رسید.
مبارزات رئیس علی دلواری برگ زرین دیگری در تاریخ مقاومت دلیر مردان ایران در مبارزه با استعمار است.
خالو حسین دشتی
خالو حسین فولادی بردخونی دشتی از مبارزان نبرد با دولت انگلیس و از همرزمان رئیسعلی دلواری فرزند حاجی اسماعیل به سال ۱۲۸۵ قمری، (۱۸۶۸ میلادی) در بردخون شهرستان دیر متولد شد. خالوحسین در اولین مبارزه خود، در دوره استبداد صغیر محمدعلی شاه سال ۱۳۲۷ ه.ق به همراهی با آزادیخواهان انقلاب مشروطه در بوشهر به رهبری سید مرتضی علمالهدی اهرمی شتافت. وی با نیروهای تحت امرش به یاری رئیسعلی و نیروهای تنگستانی شتافت و مشروطه در بوشهر برقرار شد.
پس از آن در جنگ جهانی اول به سال ۱۳۳۳.ق برابر با ۱۲۹۴.ش (۱۹۱۵ میلادی)، با هدایت آیتالله شیرازی و آیت الله سیدعبدالله بلادی بر علیه هجوم نیروهای بریتانیا به سواحل ایران، در رأس قوای دشتی همرزم رئیسعلی دلواری بود و به یاری تنگستانیها شتافت که پس از کشتهشدن رئیسعلی به جنگ ادامه داد تا زخمی و اسیر شد و پس از حدود یکسال آزاد گردید.
خالوحسین در سال ۱۳۰۸ شمسی با خوانین منطقه در برابر سیاست دولت رضاشاه مبنی بر خلع سلاح جنوب ایران و ایلات و عشایر ایستادگی کرد و دست به نبرد مسلحانه با نیروهای ارتش دولت مرکزی زد. و از خود سازش نشان نداد. از این رو به اتهام توطئه دستگیر و ۱۸ ماه زندانی شد. خالوحسین پس از بیماری، در هفتم شعبان ۱۳۶۵ قمری (۸ ژوئیه ۱۹۴۶ میلادی) درگذشت و در جوار بارگاه امام علی (ع) بخاک سپرده شد.خالوحسین فولادی بردخونی دشتی از آزادیخواهان و رزمندگان دلیر ایرانی به سال ۱۲۸۵ ه.ق (۱۲۴۷ ه.ش/ ۱۸۶۸ م.)، در بردخون، که آن روز از نواحی دشتی قدیم بود متولد شد.اما اجدادش از اهالی روستای باغک از توابع تنگستان بودند. پدرش حاجی اسماعیل فولادی و مادرش زینب دختر حاج محمد فخرایی است. او را «حسین» نامیدند و در بزرگسالی به «خالوحسین» شهرت یافت . تحصیلاتش در حد خواندن و نوشتن بوده، از نوجوانی اسب سواری و تیراندازی، (از آموزشهای موکد اسلامی) را آموخت. خالو پس از مرگ پدر کدخدای بردخون شد.
در سال ۱۳۲۷ ه.ق برابر با ۸-۱۲۸۷.ش (۱۹۰۹.م) در دوره استبداد صغیر محمدعلی شاه، «سید مرتضی علم الهدی اهرمی» از طرف «سید عبدالحسین لاری» به بوشهر آمد وی با کمک عدهای از جمله رئیسعلی دلواری، زائر خصرخان اهرمی، میرزا حسینخان برازجانی، خالوحسین بردخونی، رئیس عبدالحسین دشتی و احمدخان انگالی موفق شدند که شهر را تصرف کنند.
سومین هجوم انگلیسیها به بوشهر در رمضان سال ۱۳۳۳ ه.ق برابر با اواسط تابستان ۱۲۹۴.ش (۱۹۱۵.م) در جنگ اول جهانی صورت گرفت که انگلیس بی طرفی ایران را نقض کرد و برای حفظ منافع خود به جنوب ایران حمله ور گردید خارک، بوشهر، برازجان، و ... را به اشغال خود درآورد در این اوضاع و احوال، رئیسعلی دلواری برای ژرفا بخشیدن به مبارزات ضدانگلیسی خود، به دیدار خوانین منطقه تنگستان و دشتی رفت و آنان را به قیام و مقاومت مسلحانه علیه نیروهای انگلیس برانگیخت. او با خالوحسین نیز دیداری داشته و او را به مبارزه دعوت کرد. در همین زمان علماء و مجتهدین مقیم «نجف اشرف» و «کربلا» طی فتواهای جداگانهای علیه بریتانیا اعلام جهاد کردند. از جمله فتوای علماء که مستقیماّ از نجف اشرف برای خالو حسین ارسال شد، متن جهادیه آیت الله «شیرازی» بود.فتوای علماء و دعوت شخصی رئیسعلی دلواری و آیت الله بلادی، خالوحسین را مصمم به شرکت در جنگ کرد. به دنبال این تصمیم، وی پیکهایی به روستاهای اطراف بردخون فرستاد و سران روستاها را مطلع کرد. دیری نپایید که جمع تفگچیها گرد خالوحسین اجتماع کردند و خود را آماده حرکت به سوی تنگستان و دلوار، که جبهه مقدم نبرد محسوب میشد، نمودند که تعداد تفنگچیها ۱۵ نفر بود.به دنبال اشغال بوشهر، در ۲۹ رمضان ۱۳۳۳.ق برابر با ۱۸ مرداد ۱۲۹۴.ش (۱۰ اوت ۱۹۱۵.م) نیروهای انگلیسی با چهار ناو جنگی به دلوار عازم شد. به دلیل بدی آب وهوا، با چند روز تاخیر، در ۳ شوال/ ۱۳ اوت انگلیسیها عملیات حمله به دلوار را آغاز کردند. قوای خالوحسین از راه لاور ساحلی و بخش ساحل دریا خود را به دلوار رساندند. آنها درست هنگامی به دلوار رسیدند که جنگ سختی بین نیروهای انگلیسی و تنگستانیها در گرفته بود. خالوحسین و تفنگچیهای دشتی بدون درنگ به یاری مجاهدین تنگستانی شتافته و وارد کارزار شدند. انگلیسیها از دریا با توپهای دورزن، مواضع مجاهدین را زیر آتش قرار دادند. تنگستانی و دشتیها ناچار دست به عقب نشینی تاکتیکی زده و به مناطق اطراف دلوار پناه بردند. با فرا رسیدن شب، نیروهای تنگستانی و دشتی دست به شبیخون علیه انگلیسیها زدند و تلفات به آنان وارد آوردند. و انگلیسیها با بر جای گذاشتن دهها نفر کشته و زخمی مجبور به عقب نشینی از دلوار و پناهنده شدن به ناوهای مستقر در خلیج فارس شدند. دراین نبرد میجر وینتل (Wintle) فرمانده نیروهای پیادهشده در دلوار به دست رئیسعلی دلواری زخمی و ناخدا سوم تی. ثی. ا. بلومفیلد (Blomfild) کشته شد.مختار حاجزینو یکی از تفنگچیهای دشتی، خشمگین و عصبانی تبربه دست به جان زخمیهای هندی وانگلیسی افتاد. که خالوحسین او را از این کار منع کرد. پس از نبرد دلوار، خالو حسین به اتفاق رئیسعلی، چندین مرتبه مواضع دشمن در بوشهر شبیخون زدند «واسموس» نیز شرکت داشت. در شب ۲۳ شوال ۱۳۳۳.ق (۳ سپتامبر ۱۹۱۵) رئیسعلی دلواری در یک حمله شبانه که به مواضع دشمن (انگلیسیها) در منطقه «تنگک صفر» توسط یکی از خودیهای خائن از پشت موردهدف گلوله قرار گرفت و شهید شد. جنگ کوهکزیشهادت رئیسعلی تاثیر ویرانگری بر روحیه خالوحسین گذاشت و خشم او را از بریتانیا و قوای متجاوزش به نهایت رساند. خالو مصمم شد انتقام خون رئیسعلی را از انگلیسیها بگیرد و بی صبرانه منتظر فرارسیدن روز حمله بود. نقل شده که خالوحسین برای قبولاندن و تحمیل نظر و عقیده خود به منظور اعتراض به نظر واسموس و جلب پشتیبانی شیخ حسین خان چاهکوتاهی و زائر خضرخان، در فصل تابستان طاقت فرسای اهرم تا تصویب رای و پیشنهادش در آفتاب سوزان روی زمین تفتیده نشست. زیرا واسموس معتقد به جنگ فرسایشی و پارتیزانی بود ولی خالوحسین معتقد به صفآرایی در برابر قوای خصم بود سرانجام با اصرار و پافشاری خالو، رای خالوحسین را پذیرفتند. جنگ در منطقه «کوهکزی» نزدیکی بوشهر، واقع شد. در این جنگ برای تصرف بوشهر با تمام نیرو وارد عمل شدند.انگلیسیها نیز با تمام توان رزمی با نیروهای مجاهدین برخاسته و به سختی از خود مقاومت نشان دادند. اسارت خالوحسیندر جنگ کوهکزی خالوحسین از خود شجاعت و دلاوری فراوانی نشان داد و ۱۳ نفر از افسران و سربازان انگلیسی را شخصاٌ کشت. وی در حال نبرد از ناحیه ران و بازو به شدت مجروح شد. دراین حال فشنگهای او نیز به اتمام رسید. با تمام شدن فشنگ به «کمالمحمد فخرایی»، یکی از تفنگچیهای همراهش فرمان داد که شال سفیدی بر سر تفنگ کرده و آنرا به علامت تسلیم بلند نمایند. انگیسیها بلافاصله با مشاهده پرچم تسلیم به سوی او آمدند. یکی از انگلیسیها، که افسر بود، توسط مترجم از او پرسید: تو فرمانده این عده هستی؟ خالو حسین انکار کرد. افسر انگلیسی به مجرد شنیدن انکار او، عصبانی شده و تپانچهاش را از کمر درآورد و به طرف خالو نشانه رفت. اما مشاهده خون زیادی که از دست و پای او میرفت، آن افسر را از کشتن او منصرف کرد. بلافاصله پس از جنگ کوه کزی شایعه کشته شدن خالوحسین در جنگ، در سرتاسر جنوب و حتی روزنامههای شیراز و تهران انتشار یافت. روزنامه «رعد» به سردبیری «سید ضیاءالدین طباطبائی»، نیز در ستون اخبار داخلی کشور با استناد به تلگرافهای رسیده از برازجان به وزارت داخله، خبر کشته شدن خالو را منتشر کرد.امااین خبر زود تکذیب شد. انگلیسیها پس از محاکمه خالوحسین او را به بوشهر بردند و سوار کشتی نظامی کردند و به شهر «بصره» انتقال دادند.پس از چند ماه زندانی خالوحسین در بصره، «کمال میمد» که با خالوحسین در جنگ کوی کزی اسیر شده و به اردوگاه اسراء در جاوه اندونزی منتقل شده بود، به بصره فرستاده شد و به خالوحسین پیوست. به دنبال بازداشت دکتر لیسترمان قنسول آلمان در بوشهر و بازداشت و تبعید ۱۴ نفر از احرار بوشهر و اسارت خالوحسین، مجاهدین «حزب دموکرات فارس» به رهبری «اورعلیقان خان پسیان» در روز دوم محرم ۱۳۳۴ ق. (۱۰ نوامبر ۱۹۱۵ م.) کودتایی در شیراز ترتیب داده و در اولین اقدام «فردیک اکنورد» کنسول بریتانیا در فارس همراه چند نفر زن و مردانگلیسی را اسیر کردند. انگلیسیها از شنیدن این خبر آشفته شدند و خود را مهیای حمله به اهرم کردند (اسراء در اهرم بودند) ولی بعد از مدتی مذاکراتی بین انگلیسیها و سران تنگستان برای آزادی به طور رسمی آغاز شد. مبادله نهایی اسراء (۲۰ اگوست ۱۹۱۶ میلادی) به انجام رسید. خالوحسین و کمال میمد در خور خان از کشتی پیاده و مورد استقبال سران دشتی و روحانیون محلی و مردم قرار گرفتند و به وطن برگشتند. سومین مبارزه خالوحسینخالوحسین با خوانین منطقه در برابر سیاست دولت رضاشاه مبنی بر خلع سلاح جنوب ایران و ایلات و عشایر ایستادگی کرد و بسال ۱۳۰۸ شمسی دست به نبرد مسلحانه با نیروهای ارتش دولت مرکزی زد. و از خود سازش نشان نداد.به زندان افتادن خالوحسین در سال ۱۳۱۶ ش. ماموران اطلاعاتی و پلیس سیاسی کشور نقشه کودتا علیه رضا شاه را در فارس و جنوب ایران کشف کردند. افسران مقیم دشتی که دل خونی از مخالفتها و رفتار ضد رژیم خالوحسین داشتند بلافاصله دست به کار شدند و پروندهای برای او ساختند و او را به بهانه توطئه علیه امنیت ملی در بردخون بازداشت کرده و به شیراز اعزام و محکوم به زندان کردند. به دلیل کهولت و سختی فضای زندان، وضع جسمی خالو رو به وخامت رفت و شدیدا بیمار و زمینگیر شد. دوستان و آشنایان به «سرهنگ محمدعلی علوی مقدم» روی آوردند. سرهنگ مقدم که از دوستان خالو بود، بالاخره موفق شد نظر مثبت عمال ژریم رضا شاه را مبنی بر آزادی او جلب کند.سرانجام خالوحسین پس از تحمل ۱۸ ماه زندان پرمشقت در سال ۱۳۱۸.ش از زندان شیراز آزاد و به روستای زاد بومش بازگشت. وی ۷۳ سال از عمرش سپری شده بود.درگذشتدر اواخر سال ۱۳۲۴ ش. خالوحسین دچار بیماری مهلکی گشت. چندین ماه با مرگ دست به گریبان بود تا سرانجام در ۷ شعبان ۱۳۶۵ ه.ق (۸ ژوئیه ۱۹۴۶ م.) برابر با ۱۳۲۵ خورشیدی به هنگام ظهر قریب به ۸۰ سالگی درگذشت. پیکر خالوحسین را به نجف اشرف منتقل و در جوار بارگاه حضرت علی (ع) به خاک سپردند.پس از مرگ خالوحسین شاعران و مرثیه سرایان اشعار و مراثی فراوانی سرودند از جمله قطعه شعری از سید بهمیار متخلص به مفتون وجود دارد. خالو حسین در طول زندگی خود چهار بار ازدواج کرد که حاصل این ازدواجها، هفت پسر و پنج دختر می باشد.
محمود جهان
محمود جهان خواننده موسیقی محلی بندری ، در سال ۱۳۳۰ در محله احمدآباد آبادان متولد شد. پدر وی اهل تنگستان بوشهر و شروه خوان بوده است. خانواده جهان از جمله خانوادههای هنرمند و مداح بودند. محمود جهان کارمند بازنشسته شرکت نفت بود. وی به همراه ۵ فرزندش در تهران زندگی میکرد. تنها پسر او «امید جهان» از خوانندگان موسیقی پاپ و موسیقی محلی میباشد. محمود جهان در سال ۱۳۵۵ توسط «بهمن خوش خلق» به همراه «یداله رضازاده» به تهران آمد و برای اولین بار با هدف تهیه آلبوم و با هزینه ایشان در استودیو چهار اثر ارکستری ضبط کرد.
وی در بحبوحه اول انقلاب اسلامی ایران آواز مشهور «یا الله یا خدا» را در حضور رهبر انقلاب سید روحالله خمینی اجرا کرده بود و نماد بزرگی و همدلی و اتحاد مردان تنگستانی را به نمایش گذاشت که موجب شهرت بیشتر وی شده بود.
محمود جهان در تاریخ ۸ مرداد ماه ۱۳۹۶ برای اجرای کنسرت به ماهشهر رفته بود و قرار بود ۱۰ مرداد به مناسبت ولادت علی بن موسی الرضا به روی صحنه برود که قبل از کنسرت بر اثر عارضه قلبی به بیمارستان منتقل شده ولی اعمال پزشکی موفقیت آمیز نبود. وی در روز هشتم مرداد ماه ۱۳۹۶ در بیمارستان صنایع پتروشیمی شهرستان بندر ماهشهر (واقع در ممکو) بر اثر عارضه قلبی درگذشت.
علی باباچاهی
علی باباچاهی شاعر ،در سال 1321 شمسی از پدری تنگستانی و مادری بوشهری در بندر کنگان دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در بوشهر و تحصیلات عالی را تا لیسانس زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه شیراز گذرانید.
باباچاهی از شاعران معاصر و دارای زبان خاص و پر تصویر شعری است.
کتابهای در بی تکیه گاهی، از نسل آفتاب، صدای شن، آوای دریا مردان، جهان وروشنایی های غمناک دو کتاب شعر برای کودکان سوغات بهار، چه کسی در قفس را باز کرد، گزیده اشعار و کتاب تحقیقی شروه سرایی در جنوب ایران کتاب گزاره های منفرد درباره شعر و مقالات و اشعار فراوان دیگر از او منتشر شده است.
فایز دشتی
محمدعلی دشتی متخلص به فایز و مشهور به فایز دشتی، شاعر دوبیتیسرای جنوب ایران به سال ۱۲۵۰ هجری قمری (۱۲۱۳ ش) در کردوان عُلیا روستایی در منطقه دشتی قدیم متولد گردید که امروزه یکی از روستاهای بخش کاکی در شهرستان دشتی استان بوشهر است. وی پس از هشتاد سال زندگی در سال ۱۳۳۰ قمری (۱۲۸۹ ش) در روستای گزدراز درگذشت و جسدش را پس از چند ماه امانت بنا به وصیت وی به نجف منتقل نموده و در آنجا دفن کردند.
وی از بزرگترین دوبیتی سرایان ایرانی میباشد. دوبیتیهای وی سیاق فهلویات قدیم را دارد و پس از اشعار باباطاهر همدانی بخصوص در ادبیات و فرهنگ عامه شناخته شدهاست. البته تفاوت ماهوی اش با اشعار باباطاهر این است که به جای سوز راستین و عرفانی و معنوی اشعار باباطاهر اشعارش از سوز هجران تعلق مجازی و دربردارنده درد زمانه و بر مبنای درد روستایی میباشد و ارزش فولکلوریکی در فرهنگ عامه دارد. او تقریباً در همه دوبیتیهایش از تخلص بهره میگیرد و بیشتر از هر چیز عشق به پری و بیان سوز هجرانش را به نمایش میگذارد.
مفتون بردخونی (مفتون دشتی)
سید بهمنیار حسینی متخلص به مفتون و مشهور به مفتون بردخونی (مفتون دشتی) شاعر دوبیتیسرا اهل ایران است.
وی فرزند سید علیاکبر و متولد ۱۲۷۶ خورشیدی در بردخون از نواحی منطقه قدیمی دشتی که امروزه شهری از توابع شهرستان دیر در استان بوشهر میباشد.
وی در سن ۶۵ سالگی به سال ۱۳۴۱ خورشیدی درگذشت. پس از دوبیتیهای فایز دشتی شاعر همدیارش دوبیتیهایش در فرهنگ عامه جنوب بخصوص استان بوشهر جایگاه خاصی دارد. دوبیتیهای او از بیشتر دو بیتی سرایان جنوب به درک عامه نزدیکتر و در گفتار از سهولت بیشتری برخوردار است.
محمد خان دشتی
محمدخان دشتی، از خوانین دشتی (در استان بوشهر کنونی) و از شعرای دوره ناصرالدین شاه که در خورموج حکمرانی داشت. محمدخان فرزند حاجی خان به سال ۱۲۴۶ قمری در قریه شُنبه(Shonbeh) متولد شد. از کارهای او ساخت عمارت حکومتی، احداث قناتها، قلعهها و بنای کاخ حکمرانی خود در خورموج از جمله قسمتی از قلعه خورموج میباشد. وی به سال ۱۲۹۸ قمری در زندان نصیرالمک حاکم بوشهر پس از نه ماه حبس درگذشت.
محمدخان دشتی از حکام بزرگ تاریخ جنوب کشور محسوب میشود. همچنین آثار و کتب خان دشتی اکنون در کتابخانه ملی ایران و دانشگاه فردوسی و دانشگاه تهران میباشد. از جمله آثار وی میتوان به نون و نمکدون و دیوان محمد خان اشاره نمود. محمد خان دشتی بیشتر زمان خود را صرف نویسندگی و نقشه کشی کرد.
جهانبخش کردی زاده (بخشو)
جهانبخش کردیزاده مشهور به بخشو یا بخشی (زاده ۱۰ خرداد ۱۳۱۵، بوشهر - درگذشته ۱۹ مرداد ۱۳۵۶) نوحهخوان و مداح کمنظیر استان بوشهر در جنوب ایران بود. او صاحب سبکی خاص و صدای استثنایی در عزاداری و سینهزنی سنتی بوشهر بودهاست. وی همچنین موجب معرفی این نوع و شیوه عزاداری، در سطح کشور شد.
شهید نادر مهدوی
نادر مهدوی (تولد: ۱۴ خرداد ۱۳۴۲، دشتی بوشهر - درگذشت: ۱۶ مهر ۱۳۶۶، بر اثر شکنجه بر روی عرشه ناو آمریکایی یو اس اس چندلر) فرمانده ناوگروه دریایی ذوالفقار، وابسته به منطقه دوم نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود. وی در جریان درگیری با نیروهایی آمریکایی که ناو گروههای ایرانی را هدف قرار داده بودند موفق به انهدام یک فروند بالگرد بل ایاچ-۱ سوپرکبرا متعلق به ارتش آمریکا شد. وی و سایر ناوهای ایرانی پس از مقاومت و رزم چندین ساعته با ناوها و هلیکوپترهای آمریکایی به شهادت رسیده و تعدادی اسیر میشوند. پیکر وی شش روز بعد از طریق عمان توسط عباس عراقچی به فرودگاه مهرآباد منتقل شد در حالیکه بر اساس مشاهده خانواده اش سینههای او بوسیله میخهای بزرگ آهنی سوراخ شده و گلولههایی به پا و سجده گاهش اصابت کرده بود وی در عملیات دیگری از جمله عملیات کربلای ۳ در مورّخة ۱۱/۰۶/۱۳۶۵ که منجر به فتح اسکله و پایانه نفتی الامیة عراق گردید و ضربه مهمی به صادرات نفت عراق از طریق خلیج فارس وارد کرد نیز حضور داشت.
وی همچنین در عملیات نابود کردن نفتکش کویتی اساس بریجتون که با پرچم آمریکا در خلیج فارس تردد میکرد و از سوی ناوگان آمریکا اسکورت میشد، حضور داشت. عراق حمله به پایانههای صادرات نفت ایران و نفتکشهای ایرانی را در خلیج فارس آغاز کرد و ایران نیز متقابلاً اعلام کرد که نفتکشهای متحدین عراق که از بنادر خود تسلیحات نظامی عراق را انتقال داده و مبالغ عظیمی کمک مالی برای جنگ در اختیار عراق قرار داده بودند را هدف قرار میدهد. کویت از بزرگترین حامیان عراق در جنگ با ایران بود. با توجه به سواحل کم عراق در خلیج فارس و نابود شدن اسکلههای عراق توسط نیروی دریایی و هوایی ایران در آغاز جنگ، عراق بخشی از نفت خود را توسط کویت صادر میکرد. در پی تصمیم ایران برای قطع صادرات نفت عراق از طریق نفت کشها و بنادر کویت و پاسخ دادن به حملات گسترده عراق به پایانههای نفتی نفتکشهای ایرانی، کویت از شوروی و آمریکا خواست اسکورت نفتکشهایش را تا خروج از تنگه هرمز بر عهده گیرند.
منیرو روانی پور
منیرو روانی پور در کوی جفره ماهینی بندر بوشهر به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در این شهر گذراند و در دانشگاه شیراز روانشناسی خواند. سپس برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت و در رشته علوم تربیتی از دانشگاه ایندیانا کارشناسی ارشد گرفت.
روانیپور از سال ۱۳۶۰ داستاننویسی را شروع کردهاست و اولین کتابش، کنیزو، در سال ۱۳۶۷ منتشر شد. پس از آن تعداد زیادی داستان کوتاه و چند رمان نوشت. داستان رعنا از مجموعه نازلی، در دوره سوم ۱۳۸۲ جایزه گلشیری برگزیده شدهاست.
روانیپور در کلاسهای داستاننویسیِ خود با بابک تختی، پسر پهلوان تختی آشنا شد و ازدواج کردند. بابک تختی ناشر نشر قصه است و فرزندشان غلامرضا حاصل این ازدواج میباشد.
منابع:
_ ویکی پدیای فارسی
_ سایت نشاط آوران (www.eneshat.com)
_ سایت لیان شهر (lianshahr.ir)
_ پایگاه اطلاع رسانی اداره تامین اجتماعی استان بوشهر (tamin.ir)
_ سایت کجارو (www.kojaro.com)